بخشی از کتابِ عصیانِ ریشهدار
عنوانِ اولین شعر نخستین مجموعهی شعر جمالی “زنی که ورد میخواند روز نیاید” است. انگار این نامگذاری نوعی براهتِ استهلال باشد چرا که با نظر به شعرِ او درمییابیم با شاعری روبرو هستیم که کلامش میانِ سطحی از اورادگونگی تا شطح در نوسان است. سبکِ شعری جمالی سبکی پیچیده و مبهم است. از همان شعر نخست مشخص میشود جمالی نحو عادی و به بیانی دیگر نظم نمادین را یکسره پس میزند. شعرِ او شعری عجیب است با تکرارها و بدونِ موسیقیِ کلام معمول و ربطی به گفتارِ روزمره ندارد. شعر جمالی با تلفیقی از لکنت، تکرارو تاکید فضای عجیبی ایجاد میکند. ساختارِ شعر او منحصر به فرد است و تقریبا میانِ زنان بیمانند.در میانِ شاعرانِ زن بیشترین استفاده از تاکید را در شعرش داشته است. استفاده از عناصر تاکیدیِ بسیار گاه شعر او را گنگ میکند. همچنین فراوانی این عنصر شتاب و خشونتی به شعرش میدهد که تازگی دارد. در شعرِ زیر جمالی مجموعهای از تکرار، تاکید فراوان، امر، شرِط، شک و ابهام و پرسش را به کار برده است. عناصر القاء کنندهی تاکید برای نشاندادن فراوانی و پراکندگی مشخص شدهاند:
اگر میشد شمارهی خدا را بگیرم و از تو نپرسم
هشت مویِ مرده از من، زندهتر میماند
خواهش کنیم یا
یواشتر از، سبکتر از، این اتفاقِ تند به صورتم اتفاقی نیست انگشتهای تند…
گاهی خواباست و نمیپرسد از کدام یک سوال کردهاست خواب نیست
مسلما خدا حی و حاضر است
این را نمیداند حتما،
«دست به عقربهها بگیرم
و عینکم به عقب بیفتد…
من از شمارهی دومِ تو که اشغال نیست هیچوقت فهمیدم
گوش نخواباندی به چسبندگیام
و من مدام اشغالم
عقربههای خدا همین را جار میزند، همیشه
پرههای گوشم تصدیق میکند
ساعتِ خدا خواب مانده است!
شمارهی ناخدا معلوم نیست، چرا؟
حتی کسی که غایب است، از غیب خبر ندارد
حتی مویرگِ قلبِ تو، هرگز
اگر میشد شمارهی خدا را نگیرم و از تو بپرسم
پیامگیرِ گوشِ من اشغال نمیماند
شاید…
شاید متفاوت بودن شعر جمالی ناخودآگاه زبانِ او را دارایِ تاکید کرده است. در این که زبان او نسبت به همعصرانش خشن است شکی نیست. خشونتِ زبانیِ جمالی هم در سطحِ واژگان، هم در سطحِ معنایی جلبِ توجه میکند:
برد یا باخت مهم نیست
مهم رگهای من است که پیشگویِ غریبِ این زمین است
مهم رگهای خواب شماست که روی گردنم نصب شده است
مهم مردیست که با لقدهای من به پشت افتاده است
درست مثلِ زبالهای
لهاش کردهام!
فراوانی جملاتِ امری در شعرِ او تا حدودی لحن تهاجمی و کمتر کرنش پذیر او را میرساند. او در «این مرده سیب نیست…» ۲۳ بار و در «ادامهی این ماجرای پلیسی…» ۲۱ بار امر کرده است. اما بیشترین فراوانی در شعر او در استفاده از سه نقطه رخ داده است. البته نباید خصلت روایی شعر جمالی وشعرهای بلندش را در بسامد بالای استفاده از سه نقطه نادیده گرفت. او همچنین شعرهایی دارد که با دو نقطه به پایان رسیدهاند؛ یعنی عملا در میانهی یک شعر آن را تمام کرده است:
زیرِ آن همه برعکس که همیشه لیز میشویم
من کوچولوتر از همهی آدمکها جا میمانم
یا یادم میرود تمام شوم
یا فراموش میشود
دست تکان نمیدهد مختصری از خداحافظی
به تمام شکلهایی که پاره شدند؛
پاورقی:
مکث کن
مکث تر
از وقتش گذشته است گذشتهتر
خوابش گرفته است خوابتر
به مادر گفتیم:
این امر ذات پیشبینی ناپذیر شعر جمالی را میرساند. با این که جمالی جزو آن دسته شاعرانیست که بسیار از پرسش استفاده میکنند، اما در پرسشهای او اثری از استیصال و فقدان اعتماد به نفس نیست، بلکه بیشترِ علامتهای سوال در شعر او نمایشی از سر در گمیست:
گم شدهام
او از خطوط کف دو دستم نشان میگیرد.
من از علامتِ سوالی گول خوردهام
که خودم نوشتهام
از کلمات غیر فارسی نیز در اشعارش استفاده کرده است و نسبت به سایر شعرای دهههای هفتاد و هشتاد بیشتر سراغ تابو رفته است:
رویایِ آن کودکِ حرامی را به شکم داشتم؛ در تنام چیزی میخارید؛ کهیر میزدم- این را مریمِ باکره به گوشم سپرده بود و عیسی به دنیا نمیآمد- در جنینِ کالم کودکانِ گرسنه جیغ میزدند و او بازمیگشت به آبِ رَحِمِ من!
Attachments area