بـه کین سیاوش سیه پوشد آب …. کُنـد روز ،نـفریـن بر افراسیاب
به گزارش گرشاسپنامه در مرگ گرشاسپ:…
هـوا ز اشـک مـرغـان پر از ژالـه شد کُـه از بـانـگ نخچیـر پـر نـالـه شد…
هـمـان روز بـگـرفـت نـیـز آفـتـاب نمـود ابـر از آن پـس به باران شتاب۱…
روایت این دوبیت مبتنی بر بن مایهای است که ميتوان آن را « سوگواری جانوران و طبیعت بر شخص درگذشته/ کشته شده » نامید و شواهد دیگری نیز دارد. برای نمونه در شاهنامه پس از بریدن سر سیاوش:
یـکــی بـاد بـا تـیـره گـردی سـیـاه بـر آمـد بپـوشیـد خـورشیـد و مـاه
کـســی یـکـدگـر را نـدیـدنـد روی گـرفـتنـد نـفـریـن همـه بـرگـروی۲
فرنگیس با شیون و زاری نزد افراسیاب اذعان ميکند که :
بـه کین سیاوش سیه پوشد آب کنـد روز نـفریـن بر افراسیاب
(خالقی ۲/۳۵۵/۲۲۵۶)
هنگامی هم که خبر کشته شدن او (سیاوش) به ایران ميرسد:
اََبَر بـیگنـاهیش نـخچـیـر، زار گـرفتنـد شیـن بـه هر کوهسار
بنـالد همـی بلبل از شاخ سـرو چـو درّاج زیـر گـلان بـا تذرو
همه شهر توران پر از داغ و درد بـه بیشه ندرون برگ گلنار زرد
(خالقی۲/۳۸۰/۱۹-۲۱)
در مقدّمـﮥ (براعت استهلال) داستان رستم و اسفندیار «بلبل به نمایندگی طبیعت بر مرگ او [اسفندیار] مينالد»
نگـه کـن سحـرگاه تـا بشنوی ز بـلبـل سخـن گفتـن پهلـوی
همـی نالـد از مـرگ اسفندیـار نـدارد جـز از نـاله زو یادگار۳
طبق سوگ نامـﮥ مرگ مانی به زبان پارتی، بعد از کشته شدن او: « فرو ریخت کدة آسمان به بیرون سوی/ زمین لرزید/ بانگی سهمگین به گوش آمد/ و مردمان کین نشان دیدند/ بر آشفتند و افتادند بر روی»۴ در سمک عیّار چون سر خورشید شاه را در تشت زرین ميبرند « در حال باد بر آمد. گردی و غباری برخاست و سیاهی در عالم پیدا شد. همه جهان تیره و تار شد. پنداشتی که جهان بر خواهد خاست.»۵
در منظومـﮥ کردیِ خهزیم دریا در فصل بهار از جهت سوگواری خه زیم ميخشکد۶ و به روایت انجیل متّی (باب بیست و هفتم) پس از تصلیب حضرت عیسی(ع) « از ساعت ششم تا ساعت نهم ظلمتی تمام آن زمین را فرا گرفت» و آن گاه که پیامبر جان ميدهد: « ناگاه پردة هیکل از بالا تا پایین دو پاره شده و زمین متزلزل گشته و سنگها شکافتند» (آیه ۵۱)۷
در بعضی از منابعِ مربوط به رویدادهای کربلا و مقاتل امام حسین(ع) هم از آشفتگی و انقلاب جوّی پس از شهادت امام سخن رفته است. مثلاً مقتل ابی مخنف نوشته است: « وتَزَلزلتِ الارضُ و اَظلمَ الشرقُ و الغربُ و اَخَذتِ النّاسَ الرجفه و الصواعقُ و اَمطَرتِ السّماءُ دماً عبيطاً»۸
در منتهی الآمال نیز ميخوانیم:
غبار سختی که سیاه و تاریک بود در هوا پیدا شد و بادی سرخ وزیدن گرفت و چنان هوا تیره شد که هیچ کس عین و اثری از دیگری نمیدید، مردمان منتظر عذاب و مترصّد عقاب بودند تا اینکه پس از ساعتی هوا روشن شد و ظلمت مرتفع گردید.۹
از مجموع این نمونهها ميتوان نتیجه گرفت که مضمون عزاداری جانوران و برهم خوردن نظام طبیعت ـ خصوصاً بـه صـورتِ گرفتـگی و تیرگـی خورشید۱۰ـ نشـان دهندة پاکی، محبوبیّت، اهمیّت مقام و مظلومیّت اشخاصی است که این حادثـﮥ شگفت انگیز در مرگ/ کشته شدن آنها روی ميدهد. در میان این افراد ـ به استناد شواهدی که ذکر شد ـ تفاوت گرشاسپ با دیگران این است که تنها او به مرگ طبیعی و معمولی ميمیرد و سایر کسانی که طبیعت در سوگ آنها واکنش نشان ميدهد، همگی به نوعی کشته یا شهید ميشوند و جان سپردنشان برخلاف گرشاسپ، مظلومانه یا رقّت انگیز است.
تأثّر جانوارن و عناصر طبیعت از مرگ/ کشته شدن برخی از بزرگان با مفهوم نمادینی که اشاره شد، یک الگو و بن مایـﮥ داستانی است که مصادیق متعدّد آن را صرفاً باید در محدودة مشابهات بررسی کرد و اینکه یکی از پژوهشگران برخاستن گرد تیره در روایات کشته شدن سیاوش و تصلیب حضرت عیسی(ع) را « بیانگر الگوگیری داستان سیاوش از ماجراهای حضرت مسیح » دانستهاند،۱۱ با این قاطعیّت پذیرفتنی نیست.
نکتـﮥ قابل ذکرِ دیگر این است که در بعضی از داستانهای ایرانی پس از کشته شدن نیروهای اهریمنی(دیوان و جادوان) هم هوا تیره ميشود و گرد و خاک بر ميخیزد. مثلاً اسفندیار در خان چهارم زن جادوگر را ميکشد و :
چـو جـادو بمـرد آسمـان تیـره گشت بـر آنسان که چشم اندر او خیره گشت
یـکـی بـاد و گـردی بـر آمـد سـیـاه بـپـوشـیـد دیـدار خـورشـیـد و مـاه
(خالق۵/۲۳۹/۲۲۶و۲۲۷)۱۲
کاملاً روشن است که تحولّات جوّی و تغییرات نظام طبیعت در این گونه موارد هیچ ارتباطی با بن مایـﮥ مورد بحث ـ بهویژه از نظر نمادشناسی داستانی ـ ندارد بلکه دقیقاً برعکس شواهد قبلی، بر جنبـﮥ اهریمنی پتیارگان و تأثیر جادویی آنها بر طبیعت و محیط پیرامون دلالت ميکند.
یادداشتها
۱٫ رك: اسدي توسي. گرشاسپنامه، تصحيح حبيب يغمايي، كتابفروشي بروخيم ۱۳۱۷، ص۴۶۸/ ۱۸و۱۹
۲٫ رك: شاهنامـﮥ فردوسي، به كوشش دكتر جلال خالقي مطلق، بنياد ميراث ايران با همكاري بيبليوتكا پرسيكا ۱۳۶۹، دفتر دوم/ ۳۵۸/ ۲۲۸۶و۲۲۸۷، همچنين، رك: ثعالبي، حسين بن محمّد. شاهنامـﮥ كهن (پارسي تاريخ غررالسير)، پارسي گردان سيّد محمّد روحاني، انتشارات دانشگاه فردوسي مشهد ۱۳۷۲، ص۱۳۹
۳٫ خالقي مطلق، جلال. «عناصر درام در برخي از داستانهاي شاهنامه»، سخنهاي ديرينه، به كوشش علي دهباشي، نشر افكار۱۳۸۱، ص۱۳۹
۴٫ رك: زرشناس، زهره. «به ياد ماني (نگاهي به شعر پارتي) »، تك درخت (مجموعه مقالات هديـﮥ دوستان و دوستداران به محمّدعلي اسلامي ندوشن)، انتشارات آثار و يزدان۱۳۸۰، ص۵۳٫
۵٫ رك: كاتب ارجاني، فرامرز بن خداد. سمك عيّار، تصحيح دكتر پرويز ناتل خانلري، بنياد فرهنگ ايران، چاپ سوم۱۳۴۷، ج۵، ص۱۷۶
۶٫ رك: آيدنلو، سجّاد. شاهنامه و ادب عاميانـﮥ كردي، اروميّه، انتشارات صلاح الدين ايّوبي۱۳۷۹، ص۱۱۳
۷٫ كتاب مقدّس (عهد عتيق و عهد جديد)، ترجمـﮥ فاضل خان همداني، ويليام گرن و هنري مُرتِن، انتشارات اساطير۱۳۸۰، صص۶۸ و۶۹ (بخش عهد جديد)
۸٫ مقتل الحسين و مصرع اهل بيته و اصحابه في كربلا المشتهر به مقتل ابي مخنف، قم، منشورات الرضي۱۳۶۲، ص۱۴۷
۹٫ قمي، شيخ عبّاس. منتهيالآمال، قم، انتشارات هجرت، چاپ هشتم۱۳۷۴، ج۱، صص۷۲۶و۷۲۷
۱۰٫ از ميان انواع دگرگونيها و عكس العملهاي طبيعي، گرفتگي (كسوف) خورشيد يا تاريك شدن آن بر اثر گرد و باد سياه بيش از همه ديده ميشود و در مرگ گرشاسپ و كشته شدن/ شهادت سياوش، خورشيد شاه، حضرت عيسي (ع) و امام حسين (ع) تكرار شده است.
۱۱٫ رك: حميديان، سعيد. درآمدي بر انديشه و هنر فردوسي، نشر مركز۱۳۷۲، ص۲۹۴
۱۲٫ بيت دوم بسيار مشابه بيتي است كه پس از بريده شدن سر سياوش آمده و در آنجا مفهوم مثبتي دارد.