همنشین تاریخ!
نگاهی به کتاب “وقایع نگاری یک لات چاقو کش” نوشته حسن هدایت
نشر گستره
به قلم: احمد عدنانی پور
وقایع نگاری یک لات چاقو کش” در مورد ارجاع به گذشته است. بنابراین واقعی یا ساختگی بودن راوی چندان اهمیتی ندارد. مرکز روایت ” وقایع نگاری یک لات چاقوکش” مردی به نام هاشم آبسرداری است که گویا شخصیتی واقعی بوده که حسن هدایت مدتی با او نشست و برخاست داشته . همین مورد باعث شد که هاشم اواخر عمرش همانطور که در متن آمده به صرافت بیفتد وقایع تاریخی را برای کسی که همنشین یا پژوهشگر و هر چه که هست، تعریف کند. اما در این اثر ، نه هاشم آبسرداری یا زیستش ، بلکه مهم جریان روایتی است که قرار است مورد بررسی قرار گیرد.
حوادث سال های بیست و سی تمام شده اند، همچنین در این بین اتفاقات جزئی تاریخ همچنان به زندگی ادامه می دهند، زیرا به دلیل بی اهمیتی شان هنوز نامُرده و ثبت نشده باقی مانده یا به سبب بی اهمیتی، از وارسی تاریخی در امان مانده، یا اینکه خودشان را به مردن زده، یا همچون کرم گوشه ای خزیده اند تا دوباره به زمان نوشتار برسند. همان نکته ای که آغاز روایت ” وقایع نگاری یک لات چاقوکش” است، یعنی ارجاع به کسانی که در زمان خودشان هم انقدر مهم نبودند که درباره شان چیزی نوشته شود. همانها که روزنامه نگاران و تاریخ نویسان آن زمان هم ، چیز چندانی در موردشان نمی گفتند. از جهتی همین موارد بی اهمیت، به طور خالصی تاریخی اند. در واقع اینها فرزند ناخلف همان تاریخند که از رویدادهای تاریخی پیراسته شده اند.
با توجه به چنین رویکردی ما به عنوان مخاطب در قالب مصاحبه به خلوت کسانی وارد می شویم که چندان به اصل وقایع مربوط نیستند. اینها در سالهای ۲۴ تا ۳۹ برای کسی اتفاق افتاده و دقیقا به این دلیل جذابند که فقط به او مربوط می شوند و در عین حال تاثیری عمومی و عمیق دارند.
از جهتی دیگر، راوی ” وقایع نگاری یک لات..” چیزی راز آلود و یا سحرآمیز در گذشته ندارد. روایت چیز مخفیی برای اندیشیدن ارائه نمی دهد بلکه تمام سعی نویسنده ( حسن هدایت) این است تا وقایع به عام ترین شکل بازنمایی شوند. بازنمایی واقعه ای نه به دلیل بی توجهی یا خاموش بودن بلکه به این خاطر که بیش از اندازه عام گفته می شوند.
وقایع در این اثر به نحوی بیان می شوند که شاکله ی تاریخیشان حفظ شود، از این رو قابلیت های اساس زبان تبدیل به شاخصی می شود جهت بازتاب آگاهی یا شکلی از آگاهی در دوره ای خاص. از نظر گادامر سرشت زبان در توان تکلم آن نهفته است، جایی که تکلم در وهله نخست به آشکار کردن ، ابراز کردن و سپس از طریق نشان دادن وابسته است. با توجه به چنین تعریفی، میتوان گفت که راوی” وقایع نگاری..” توان تکلم دارد، علت چنین توانی این است که راوی وقایع را نسبت به جهان خودش بیان می کند. ویژگی تیپیکال و البته جذاب چنین راویی، نوع بیان اوست که حوادث تلخ و عمدتا پر تنش سیاسی را به نحوی خواندنی و جذاب میگوید یا به عبارتی، وقایع در جهانی لمپن و البته شادمانه بیان می شوند. جهان شادمانه، جهانی است که در آن خویشتن با پیرامونش غریبه نیست و در نتیجه همه چیز زبانی میشود که به لطف هویت راویش پویاست.
حال اینکه چرا حوادث بسیار مهم چنین دوره ای از زبان هاشم یا همان لات چاقوکش بیان شود، میتواند انتخابی سلیقه ای باشد، یا به این دلیل که لات های جیره خوار، تاثیر به سزایی در وقایع آن سالها داشتند .البته میتوان در منشی فرهنگی این موضوع را بخشی از فرهنگ آن برهه هم به حساب آورد.
فرهنگ یعنی مجموعه ای از رسوم، فعالیت ها، آیین، سنت ها، هنجارها و… که مردمی پیرامونشان انسجام می یابند، خودشان را به رسمیت می شناسند و شناسایی می کنند و در نتیجه قشر، دسته یا گروهی خاص تشکیل می شود که برای بیان شدن بایستی خودشان را باز تولید کنند تا دوام بیاورند، یعنی علاوه بر ابزارهای مادی تقویت خویش باید بتوانند امکان پذیرش نسل بعدی را هم داشته باشند!
تجربه یک رویداد یا یک واقعه به منزله ثبت تصویر در فضا و تاریخی خاص است که در این مسیر نه آزاد کردن کاراکتر، یا گسستن از آن رویداد بلکه به معنای پیوند یافتن آزادانه ی راوی با وقایع است که در این مورد میتوان گفت هدف اصلی ” وقایع نگاری یک لات…” مواجهه ای بی قید و بند با وقایع تاریخی است. از این جهت داده ها در مسیر روایت به درستی نقشی محوری ایفا می کنند و تبدیل به نقطه ی قوت اثر می شوند. یعنی جایی که حوادث بزرگ تاریخی و سیاسی نه به آن شکل خشک و کلاسیک بلکه با لحنی آشنا و بی عار از جانب ضدقهرمان یا شیطانی که خود را به تملک قدرت و ثروت منی دیگر یا همان “آقا” در آورده است که ما به ازایی بیرونی برایش تعریف نمی شود. گویی “آقا” موردی است پایدار که همواره وجود دارد.
از جهتی دیگر ضد قهرمان بودن به راوی امکان مواجهه آزادانه با وقایع را داده است. هر چند در مورد گسستن از وقایع باید گفت که نویسنده یا راوی عملکرد موفق یا چندان موثری ندارد. دلیلش هم مشخص است؛ تنها به این خاطر که در مورد راوی جزییات شخصی یا وضعیت پیرامونی، نقش چندانی ایفا نمی کنند. راوی برای زندگی کردن برخورد شخصی به خصوصی ندارد و بعضا پیش می آید که خیلی شخصی با مسائل مواجه شود ولی طولی نمی کشد که این پتانسیل از بین می رود و تبدیل می شود به همان جیره خواری که باید روایت گر وقایع باشد. در نتیجه ی چنین عملکردی ، میتوان گفت که با جزئیات خُرد و پیش پا افتاده نمی شود فاصله با وقایع اینچینی ایجاد کرد، بلکه بایستی آنقدر جان حرکت داشته باشند که بتواند هر دو بعد زیست شخصی و اجتماعی را بروز دهد.
اگر راوی می توانست بعضی امور را کنار بگذارد و اموری دیگر جای آنها بنشاند، امکانش را داشت که از وقایع تاریخی و سیاسی برای مدتی رها شده و تبدیل به امری خنثی شود که در زمان بی کنشی قصد ندارد ابتکار عمل را دست گیرد، بلکه بیشتر قصد دارد در مقام یک مزدور و زیردستی جیره خوار خود را رها کند و دوباره به واقعه ای دیگر بچسباند. چنان که گویی به آن واقعه فراخوانده شده است. اما زمانی که این فاصله گذاری انجام نشود، نتیجه تمرکز صرف بر پیگیری و بیان وقایع می شود.
با وجود چنین مواردی، باید اذعان کنم که ” وقایع نگاری یک لات چاقوکش” ویژگی منحصر به فرد خودش را دارد، یعنی بیان جز به جز وقایع تاریخی در بیانی عامه پسند که میتواند مخاطب را به برهه ای خاص پیوند بزند، عملکردی که آثار امروز داستانی و حتی نا داستانی از آن غافلند و به همین خاطر توانایی قدم زدن در تاریخ در این آثار به ندرت دیده می شود. در چنین فضایی طبیعی است که ” وقایع نگاری یک لات چاقو کش” را اثری مورد توجه بدانیم.