نامه نوشتم به…
برای رئیسجمهور ماه نامهیی نوشتم و از او پرسیدم که آیا آن بالا محوطههای توقف ممنوع دارند یا نه. پلیس ماشین هوندای مرا جرثقیلکش کرده بود و من از این موضوع ناراحت بودم. برگرداندنش برایم هفتاد و پنج دلار آب میخورد، به اضافهی بهداشت روان. هیچ دقت کردهاید که کامیونهای جرثقیلدار چطور به ماشینهای کوچولوی ظریف گیر میدهند؟ هیچ دیدهاید که یک کرایسلر امپریال را دنبال خودشان بکشانند؟ نه، ندیدهاید.
رئیسجمهور ماه با احترام بسیار جواب داد که ماه هیچ رقم محوطهی توقف ممنوع ندارد. و اضافه کرد که بهداشت روان هم در ماه فقط یک دلار خرج برمیدارد.
خب، من آن هفته واقعا بدجوری به بهداشت روان احتیاج داشتم. پس جوابش را نوشتم و گفتم که فکر کنم بتوانم تا بهار ۸۱ آن جا باشم، البته اگر سفینهی فضایی به وعدهاش عمل کند، و گفتم چند تا بهداشت روان برایم آماده نگه دارد که بهشان احتیاج دارم، و دیگر این که آیا میشد توجهاش را به یک قابلمه کباب دندهی با سس قرمز جلب کنم یا نه، چیزی که اگر دوست داشت میتوانستم با کمال مسرت برایش ببرم آن بالا.
رئیس جمهور ماه برایم نوشت که از داشتن یک قابلمه کباب دنده با سس قرمز خیلی خوشحال خواهد شد، و این که کد پستیاش هم اگر لازم باشد ۱۰۰۱۱۰۰۰۰۰۰۰۰۰ است.
برایش تلگراف زدم که شش بطر آبجو رولینگ راک میآورم تا با کباب دندهی سس زده بخورد، و در ضمن از وضعیت آپارتمانهای آنجا هم پرسیدم.
او با یک صفحه کلیشهی درخشان جواب داد که بد است. قیمت آپارتمان سالی تقریباً یک دلار است، خودش هم میداند که نرخ بالایی است اما چه کار میتواند بکند؟ گفت که این آپارتمانها چهارخوابهاند، با سه حمام، کتابخانه، اتاق بیلیارد، سرداب شراب، و ایوانی رو به دریای سعادت. گفت که شاید بتواند در اجارهی آپارتمان برایم تخفیف بگیرد، چون من یکی از دوستان ماه هستم.
از آن لحظه به بعد ماه به نظرم جای قشنگ و دلپذیری میآمد. یک دلار را با سفینهی فضایی *هری آپ فوند فرستادم.
روی یک کندهی توخالی شیاردار ضربههای محکمی زدم که با فرکانس ماه تنظیم شده بود، و از او در مورد وضعیت بازار کار، پوشش بیمهی درمانی، مزایای بازنشستگی، معافی مالیاتی، کارتهای اعتباری، و صورت حساب باشگاههای کریسمس پرسیدم.
او هم با اشعهی مهتاب پاسخ داد که افتضاح است، همهاش به یک دلار سر میزند، و البته اگر آن یک دلار را نداشته باشی از محل نظام توسعهی ماه بزرگتر به تو قرضش میدهند.
در مورد جنگ و صلح چی؟ این را از طریق مدارهای کوچک و پیجیدهی ALGOL که خودم به کامپیوتر اپلم نصب کرده بودم، پرسیدم.
رئیس جمهور ماه (با استفاده از استعارهی MIRV’D ) پاسخ داد که اگر حرفی برای گفتن داشته باشد تنها این است که بازی جورچین X و O تا هرجا که بشود نوشتش، و تا هرجا که طرفین بتوانند پیش بروند، ادامه پیدا میکند.
به وسیلهی پرواز جمعی از فرشتگان که آموزشهای خاص دیده بودند، به او گفتم که به نظر میرسد آن بالا بر اوضاع خوب مسلط است، و پرسیدم هیچ شانسی وجود دارد که رئیس جمهور ما هم بشود، حتا اگر شده به شکل نیمه وقت؟
او هم (با رگباری از سیارکهای ماشین قراضه که روی سپرهایشان برچسبهای سبز و آبی داشتند) گفت نه، به نظرش میرسید رقابتهای انتخاباتی ریاست جمهوری ما، نامزدها را اذیت می کند و بهشان لطمه میزند. مثلا آنها شروع کردهاند به یکی به دو با یکدیگر در مورد روسهای خالی بند و گفتن چیزهای بدجور احمقانه در مورد ایل و تبار هم. گفت که فکر نمیکند *دیزی گیلسپی باشد.
پانوشت:
؛* Hurry-up fund صندوق مالی بجنب!.
؛* Gillespi Dizzy نوازندهی ترومپت آمریکایی (۱۹۹۳-۱۹۱۷). خود کلمه ی دیزی به معنای گیج است و دیزی نبودن به معنای گیج نبودن هم هست، اما بازی زبانی بارتلمی در ترجمه چندان درنمیآید.
نویسنده: دونالد بارتلمی
مترجم: شیوا مقانلو