در داستانهای کهن، پرندگان نقشهای مهمیرا ایفا میکردند و هر کدام از آنها را به عنوان سمبل قرار میدادند. در فرهنگ بیشتر کشورهای جهان هر پرنده یا حیوان دیگری را به عنوان یک نیروی ماوراءالطبیعه میدانستند و به آن احترام میگذاشتند و هنگام برخورد با مشکلات به آن پناه میبردند و در برخی فرهنگها نیز از آنها حمایت میکردند و فقط در مراسم مذهبی خود آنها را قربانی میکردند.
در نزد مصریان باستان سه پرنده شاهین، کرکس و اکراس دارای مقام و ارزشی والا بودند. آنها کرکس را نشانه فرمانروایی مصر علیا میدانستند و در معبدی که برای پرستش خورشید ساخته بودند، مار مورد تقدیس آنها که «اروس» نام داشت با بالهای یک کرکس، قرص خورشید را در بر میگرفت. همچنین اکراس را موجودی شبیه به انسان با سر یک قوش ترسیم میکردند و آن را مقدس میشمردند. از اشکال نقاشی شده اکراس بر در و دیوارهای معابد و
مقبرهها بسیار ترسیم شده بود که تا به امروز نیز آثاری از آنها در این اماکن به چشم میخورد.
اما در بین قبایل سرخ پوست نشین آمریکای شمالی و نیز در بین چادرنشینان قاره آسیا، حیوان مورد حمایت آنها بیشتر پرندگان بودند و برای آنها احترام زیادی قایل بودند و فقط در تشریفات مذهبی این پرندگان را در نزد خدایان خود قربانی میکردند.
در فرهنگ قبایلی که در سواحل مدیترانه به ویژه آنهایی که در کشورهای شرق مدیترانه زندگی میکردند، کبوتران قربانیهای آنها برای خدایان بودند. همچنین در بین رومیان قدیم عقاب دارای جایگاه بالایی بود و از این پرنده تصاویر و مجسمههای فراوانی میساختند و چشمان او را به گونهای نشان میدادند که سرشار از غرور و تکبّر بود. در بسیاری از کشورها از تصویر این پرنده برای نشانهای سلطنتی استفاده میکردند. همان طور که کشورها به سمت متمدن شدن گام برمیداشتند، افسانهها و اساطیر مختلفی هم در مورد انواع حیوانات مورد تقدیس به ویژه پرندگان شکل میگرفت و اگر کمیدقت کنیم خواهیم دید که بسیاری از این اساطیر تا به امروز نیز بر سر زبانها جاری هستند.
یکی از این داستانهای کهن با نام «کتاب آفرینش» درباره غراب است. در بخشی از این داستان که در مورد نوح پیامبر است چنین آمده که در روز هفتم طوفان، نوح یک کبوتر و سپس یک پرستو را از کشتی به بیرون فرستاد و چون این دو پرنده جایی را برای نشستن پیدا نکردند به کشتی برگشتند و پیامبر پس از آنها یک غراب را بر فراز آسمان فرستاد اما این پرنده چندین بار تا نزدیکی کشتی آمد ولی به کشتی برنگشت تا خبری برای نوح بیاورد و بر اساس این داستان بود که در بسیاری از پیکرسازیهای مذهبی قرون وسطی از غراب به شکل بدی تصویر سازی میکردند. از این جهت نیز در داستان سازیهای قرون وسطی چنین آمده است، هنگامیکه نوح غراب را از کشتی به بیرون رها کرد رنگ آن سفید بود ولی چون این پرنده به جای این که خبر از ته نشین شدن آب بیاورد در بین اجساد غرق شدگان مشغول خوردن شده بود و به جرم نافرمانی رنگ آن سیاه و صدایش به قارقار تبدیل شد.
غیر از این موارد در بین افسانههای یونانی غراب را موجودی مسخ شده میدانند. در اساطیر آلمانی و آنگلوساکسونها هم غراب مسؤول بسیاری از اتفاقات بود و در بسیاری دیگر این پرنده را مسؤول
جمع آوری اخبار یا خبر چین میدانند. چون غرابها در اطراف میادین جنگ جمع میشدند در داستانهای انگلیسی بهاین پرنده لقب «مرده خوار» داده بودند. همچنین آنها عقیده داشتند که بین کلاغ، غراب و مرگ رابطه نزدیکی است و از دیگر عقاید و باورهای آنها این بود، زمانی که آخرین غراب بمیرد برج لندن فرو خواهد ریخت.
جغد نیز پرنده دیگری است که از بدنامیجان سالم به در نبرده است. تا به امروز نیز بسیاری از مردم از جغد به عنوان سمبل نیستی و نابودی یاد میکنند و این باور شاید از آنجا سرچشمه
میگیرد کهاین پرنده شب فعال است و عادت به شب زنده داری دارد، در گورستانها و خرابهها به سر میبرد و صدای ترسناکی دارد. اما بر خلاف تصور و باورهای غلط، جغد را میبایست به دلیل داشتن حالات اسرار آمیز که با صبر و بردباری نیز آمیخته شده است، نماد عقل و منطق دانست. تا جایی که در داستانهای جن و پری به جغد شخصیت انسانی داده اند و آن را پروفسور فهمیده تصور میکنند. در افسانههای یونانی صفت زیادی عقل را بهاین پرنده نسبت میدهند.
برخی از پرندگان به علت داشتن شکل ظاهری ویژهای که دارند به شکل نمادهایی برای انسان تصور میشوند. به طور مثال پرندهای مانند کبوتر چون ظاهری آرام و لطیف و رنگ سفید دارد برای
انسانها سمبل صلح است. در حالی که همین پرنده اگر در محیطی بسته قرار بگیرد دیگر ظاهری آرام نخواهد داشت و شرور و مزاحم خواهد بود.
با آوردن نام بلبل ناخودآگاه به یاد آواز زیبای این پرنده خواهید افتاد. در اشعار و سرودهها و افسانههای مختلف تمامیکشورها بلبل را نماد صدای خوش و آوازه خوانی میدانند.
در پیکر سازیهای قرون وسطی پلیکان نشانه علاقه و دلسوزی و مهربانی بود و خروس را خبر دهنده طلوع فجر و بیداری کشاورزان برای کار روزانه میدانستند. همچنین در افسانههای یونانی این پرنده نماد غلبه خورشید بر تاریکی است.
قوی سفید برکهها نیز در افسانههای بی شماری مورد توجه قرار گرفته بود. باور این نکته که قوی گنگ فقط چند لحظه قبل از مرگ خود زبان به آواز
میگشاید، باعث شده است که اصطلاح «آواز قو» بر سر زبانها بیافتد. همچنین در اساطیر کهن هر جا که از قو نام برده شده است، منظور مسخ شدن انسان یا حیوان دیگری به صورت قو مطرح میشود. در یکی از
افسانههای فنلاندی آمده است که یک قوی بسیار زیبا روی دریاچه سیاهی که جهنم را محاصره کرده است شنا میکند و با نوای غم انگیزی آواز میخواند.
دانستن این نکته کفایت میکند که چون در گذشته هیچ اطلاعاتی در مورد تاریخ زندگی پرندگان وجود نداشت بنابراین افراد با نگاه کردن به ظاهر آن میتوانستند از آنها متنفر یا به سوی آنها جذب شوند اما چون در حال حاضر در مورد رفتار پرندگان بررسیها و پژوهشهای بی شماری صورت گرفته است، برای نمونه مشخص شده است که تعدادی از پرندگان تمایل دارند که با آتش بازی کنند. پس در این میان سیمرغ سرآمد تمامیآنها است و امکان این که تمامیداستانهایی که درباره سیمرغ ساخته شده است حقیقت داشته باشد زیاد است. سیمرغ پرندهای متعلق به اساطیر ایرانی است که آوازه و شهرت آن به تمامیدنیا از گذشته تا کنون رسیده است. در اوستا و شاهنامه بسیار بهاین پرنده اشاره شده است.
در یکی از داستانهای هزار و یک شب که مربوط به مسافرت دوم سندباد است، از پرندهای افسانهای و بسیار عظیم الجثه به نام «رخ» یادمیکند که برای این که به بچههای خود غذا بدهد فیلی را شکار و آن را تکه تکه میکند تا به جوجههای خود بخوراند.
مارکوپولو در سفرنامه خود اشاره میکند به جزیرهای به نام «ماگاستر» و این که در آنجا پرندهای بسیار بزرگ دیده که اندازه بالهای آن به سی قدم میرسید. بدون شک این داستانها را سیاحان با دیدن پرندگان بسیار بزرگی که در ماداگاسکار به سر میبردند و تا حدی به یک شتر مرغ شبیه بودند، ساخته اند و بازرگانان اغراق گوی هر چقدر توانسته اند بر جزئیات آن افزوده اند و آن را به شکل افسانهای در آورده اند و حتی گاهی به آن
ویژگیهای عجیب و غریبی نیز اضافه کرده اند.
شاید عجیب ترین جانوری که تصویر آن در معابد وجود داشت موجودی به نام «هارپی» بود که دارای بدنی همانند زنان و دارای چنگال عقرب و بال بود. در مورد شتر مرغ به خاطر داشتن جثهای بزرگ و ظاهر عجیب و غریبش داستانهای اغراق آمیزی بر سر زبانها جاری بود. به طور مثال بهاین حیوان قدرت هضم شگفت انگیزی را نسبت داده اند به طوری که با این اظهارات باعث شدند که در باغ وحشی برای آزمایش این حیوان تعداد زیادی میخ را به خورد آنها دهند در نتیجه باعث مرگ آنها شدند.
این که پرندگان نشانه خوبی یا بدی هستند، زاییدة ذهن و افکار ما آدمیان است. همچنان که شاید پرندهای از نظر ما شوم یا شر به نظر برسد ولی در طبیعت بیش از یک پرنده دوست داشتنی، اهمیت دارد.
*