باید خیلی سریع ابرها را توصیف کنم
چراکه تنها ثانیهیی کافیست
تا به شکلی دیگر بدل شوند
هیچ نشان خاصی ندارند.
هرگز حتا یک شکلِ ساده را هم دوبار به خود نمیگیرند
حتا سایههاشان هم مثلِ قبل نیستنه موقعیت
و نه حتا چیدمانشان.
سبک بار، چون خیالِ کودکان
برفراز حقایق میگذرند
ابرها چه چیزِ زمین را تابِ دیدن میآورند.
هردم که چیزی رخ دهد، آنها زود پراکنده شده و رفتهاند
اما برعکسِ ابرها
زندگی بر زمین، سخت در جریان است
ثابت و همیشگی.
برای ابرها
حتا پارهسنگی هم برادر است.
کسانی که بهراستی، میتوان به آنان اعتماد کرد
حالآنکه دور میشوند
این عموزادگانِ در پرواز
بگذار اگر مردم میخواهند
زنده باشند و بعد چشم فروببندند
ابرها
هیچ باکشان نیست
این پایین چه میگذرد
و چه مغرور میگذرند این ابرها
چه آرام رد میشوند
بر فراز زندگانیِ من و تو.
وقتی که ما دیگر رفتهایم
آنها هرگز مجبور نیستند پنهان شوند
وقتی که خودشان میروند
هیچ نیازی نیست کسی دیده باشد آنان را…
■شاعر: #| #ویسواوا_شیمبورسکا [ لهستان، ۱۹۲۳ – ۲۰۱۲ ]
■برگردان: #بابک_زمانی