مروری بر داستان یک گوشه ی پاک پرنور ادامه متن
انتظارم، بوی سیگارهای زر گرفته… و روزهای تلخِ نیمه سوخته میان بغض خاموشت وول میخورد. … –خط خطیهای من، حزن بیپایان خانهست! (۲) پُر از هراسم! ن... ادامه متن
ساكت، مانند طلاي پخته در دستهاي جزغاله. *** بيكران، خاكستري، نزديك آن سان كه سراسر گم ميشود سيماي خواهرانه. *** همهي نامها، همهي نامهاي برافروخته. چه بسيار خاكستر متبرك. چه بسيار خاك انبا... ادامه متن
امشب چه خواهی گفت ادامه متن
چون به جان مینگرم جانم درد میکند و چون به دل مینگرم دلم درد میکند و چون به فعل مینگرم قیامتم درد میکند و چون به وقت مینگرم «تو» ام درد میکنی. الهی! اگر اندامم درد کند شفا تو دهی چون... ادامه متن
با بوطیقای نو در اثار چوبک ادامه متن