برای باور کردن دیر شده ام
این را خود بهتر می دانم
و می دانم دور خیز یک پیاله فقط بهانه است
سرکشی استکان اما
چیزی از اندام تو کم نمی کند
باور کن حتی از کلماتی که بلدند نیشت بزنند
کی ؟
درست آن زمان که می گویی:
.« به درک
این هم مثل همه راه هایی که تار عنکبوت زندگی اند »
حالا این حرف ها به کنار
حتی آنها
و آنسویی ها
به من بگو لب این چراغ را چه کسی قرمز کرده ؟
می دانی ؟ خنده اش خون بالا می آورد
و من مثلا چقدر باید زندگی کنم
دقیقه های درشت
لب بام ها تمام شوند
و کسی به یاد نیاورد باید می گفت
لطفا بفرمایید
طول و عرض این خیابان هنوز نامی ندارد
اصلا بی خیال
خواستی صدایت را هم از اتاق فوت کن
فقط یادت باشد
امشب ما در چندم کنج ملاقات خصوصی داشتیم