یونس در دین اسلام
ذوالنون (به معنی صاحب نهنگ) یا صاحب الحوت (به معنی صاحب ماهی) یکی از پیامبران بنی اسرائیل است که نام وی ۴ بار در قرآن نیز آمدهاست.[۱] و آن را نام اسلامی برای یونس دانستهاند.
داستان یونس به دید اسلامی اینگونهاست:
در شهر نینوا و در اوج بتپرستی ، یونس آن مردم را به یکتاپرستی تشویق کرد؛ ولی بیشتر مردم نینوا ادعای پیامبری و رسالت وی را نپذیرفتند. صبر یونس از بی اعتنایی مردم لبریز شد، عرصه بر او تنگ آمد و چون از سخن خود نتیجهای نگرفت، از آنان ناامید گشت و با خشم و ناراحتی دست از آنان شست و شهر و مردمان خود را رها کرد، زیرا هر چه مردم را دعوت کرد، آنان ایمان نیاوردند و برهانهای او را نپذیرفتند و در آن اندیشه نکردند. بدین سبب یونس فکر کرد که مسئولیت او به پایان رسیده و آنچه انجام داده کفایت میکند. در صورتی که اگر یونس بر دعوت خود پافشاری میکرد و با صبر بیشتر آن را پیگیری میکرد شاید در میان مردم نینوا افرادی پیدا میشدند که به او ایمان آورند و دعوت او را بپزیرند و دل بسپارند، از کرده خود پشیمان گشته و توبه کنند؛ ولی یونس تاب نیاورد و به استقبال سرنوشت و فروافتادن کیفر الهی از شهر بیرون شد.
هنوز یونس از نینوا دور نشده بود که مردم هشدار و پیش درآمد نابودی خود را دیدند. هوای اطرافشان تیره و تار شد، رنگ رخسار آنها دگرگون گشت و دلهره آنان را فرا گرفت و بیم و هراس بر آنها چیره شد. در این حال دریافتند دعوت یونس حق و هشدارش درست بودهاست و باید به خدای یونس پناه ببرند و به او ایمان آورند و از گذشته و گناهان خویش توبه کردند. توبه آنها نیز مورد پذیرش خداوند قرار گرفت.
ولی یونس نینوا را ترک کرده و آن سرزمین را رها نموده بود و به راه خود ادامه داد تا به دریا رسید. آن جا گروهی را دید که اراده گذر از دریا را داشتند، پس از آنان پرگ (اجازه) خواست که با آنان همسفر گردد و بر کشتی ایشان سوار شود.
کشتی هنوز خیلی از کناره دور نشده بود که دریا طوفانی شد و امواجی سهمگین کشتی را متلاطم ساخت. در این حال راهی جز سبک کردن کشتی به فکرشان نمیرسید. مسافرین با یکدیگر همفکری کردند که چه کنند، سپس به توافق رسیدند که قرعه بیندازند و به نام هر کس افتاد او را به دریا بیفکنند. پس قرعه انداختند و به نام یونس درآمد، ولی به خاطر احترام و ارزشی که برای او قائل بودند، حاضر نشدند او را به دریا اندازند؛ پس بار دیگر قرعه انداختند. باز هم به نام یونس درآمد. اما این بار هم دریغ کردند که او را به دریا افکنند و برای بار سوم قرعه انداختند و این بار نیز قرعه به نام یونس درآمد. یونس چون دید سه بار قرعه به نامش درآمده، دریافت که در این پیشامد رازی نهفتهاست و خدا در این رویداد تدبیر و حکمتی دارد. سپس به اشتباه خود پی برد و دریافت که پیش از این که پرگ کوچ و ترک شهر و مردمش را از سوی خدا داشته باشد دیار خود را ترک کردهاست. به همین سبب خود را در میان دریا انداخت و به ژرفای تاریک دریا فرورفت.
در این هنگام خدا ماهی بزرگی را فرستاد که یونس را بخورد و او را در شکم خود پنهان سازد ولی به او آسیبی نرساند! زیرا او پیامبر خداست که دچار شتاب و خطایی ناچیز شده که از شتاب خود هم پشیمان است. سپس ماهی را گفت که یونس امانتی است در معده تو و هر گاه خدا دستور داد باید او را سالم بازپس دهی. یونس سه روز و سه شب در شکم ماهی ماند. او از درون معده ماهی نزد خدای خود دعا نمود. خدا دعای یونس را پذیرفت و به ماهی فرمان داد که وی را در کناره دریا بیرون بیندازد و ماهی هم چنین کرد. از بخشایش خدا بوته کدویی بالای سرش رویید. یونس از میوه آن خورد و در سایه اش آرمید تا نیروی خود را بازیافت.
سپس خدا به او وحی کرد که به شهر خود باز گرد و به میان بستگان خود بپیوند، زیرا آنها ایمان آوردهاند، بتها را کنار گذاشته و اکنون در جستجوی تو و چشم به راه بازگشت تو هستند. یونس نیز به شهر خود بازگشت و با شگفتی دید آنهایی که به هنگام کوچ یونس به پرستش بتها کمر بسته بودند، اکنون زبانشان به ذکر خدا باز شدهاست و خدای یکتا را سپاس و ستایش میکنند.[۲]
عهد جدید و عهد قدیم
در عهد جدید در انجیل متا و در لوقا به داستان یونس اشاره شدهاست. زندگانی یونس در کتاب یونس نبی در عهد قدیم آمدهاست.
کتاب یونس جزو کتابهای پیامبران کوچک، که شمار آنها دوازده نفرند، میباشد. این کتاب کوچک شامل چهار باب میباشد؛ که هم در کتاب یهودیها آمده و هم مسیحیان به عنوان کتابی درعهد عتیق به آن باورمندند.
باب اول
کتاب یونس بدین گونه آغاز میشود که: یونس از خداوند دستور مییابد که به نینوا برود و ندا کند که شرارت ایشان به حضور خداوند برآمدهاست. یونس به راه میافتد ولی نه به سمت نینوا (عراق کنونی) بلکه به سمت یافا (یافو)، جائی که او بر کشتی به مقصد ترشیش (ترتسوس در اسپانیا کنونی) سوار میشود. در واقع، او از اسرائیل به سمت عکس جهت دستور داده شده، فرار میکند. خداوند کشتی را دچار طوفان شدیدی میکند، بطوریکه نزدیک است کشتی شکسته شود. در این جریان یونس که مسوول این حادثه است، در خواب است. بر ملوانان و مسافران نیز معلوم میشود که او مسئول است و راه حل را از او میپرسند که پاسخ میدهد: مرا برداشته به دریا بیندازید که دریا برای شما ساکن خواهد شد زیرا میدانم که … (آیه ۱۲) مردمان سعی میکنند که با تلاش کشتی را نجات دهند اما موفق نمیشوند. ناچار یونس را در دریا میاندازند و دریا دفعتاًّ آرام میشود. مردمان در کشتی، از خداوند ترسان شده و برای او قربانی میکنند. اما یونس توسط ماهی بزرگی بلعیده میشود و سه روز و سه شب در شکم ماهی میماند.
باب دوم[در این باب یونس به درگاه خداوند زاری و تضرع میکند. پس خداوند ماهی را امر فرمود و یونس را بر خشکی قی کرد.
باب سوم
خداوند دستور خود را تکرار میکند. اما این بار یونس به نینوا میرود و در آنجا نبوت میکند: «بعد از چهل روز نینوا سرنگون خواهد شد.» (آیه ۴)این نبوت سبب توبه و بازگشت مردم نینوا میشود تا جائی که پادشاه نینوا هم پلاس پوشیده و بر خاکستر توبه مینشیند. مردم نینوا اعلام توبه میکنند و همه روز میگیرند و حتی بهایم و گاوان چیزی نمیخورند و نمینوشند. آنان به لطف خدا امیدوارند، پس خدا بازگشته آنها را از شرارت و ظلمشان میپذیرد.
باب چهارم
اما یونس از بخشش خداوند و فیضش بر مردم نینوا عصبانی میشود. «و نزد خدا دعا نموده گفت: ا ای خداوند، آیا این سخن من نبود، حینی که در ولایت خود بودم؛ و از این سبب به فرار کردن به ترشیش مبادرت نمودم، زیرا میدانستم که تو خدای کریم و رحیم و دیر غضب و کثیر الاحسان هستی و از بلا پشیمان میشوی؟ پس حال، ای خداوند، جانم را از من بگیر زیرا که مردن از زنده ماندن برای من بهتر است.» (آیات ۲٬۳)
ویُونُس از شهر بیرون رفته، بطرف شرقی شهر نشست و آنجا سایبانی برای خود ساخته زیر سایه اش نشست تا ببیند بر شهر چه واقع خواهد شد؛ و خدا کدویی رویانید و آن را بالای یُونُس نمّو داد تا بر سر وی سایه افکنده، او را از حزنش آسایش دهد و یُونُس از کدو بینهایت شادمان شد. امّا در فردای آن روز خدا کرْمی را فرمان داد تا کدو را زد و خشک کند؛ و چون آفتاب برآمد خدا باد شرقی گرم وزانید و آفتاب بر سر یُونُس تابید به حدّی که بیتاب شده، برای خود مسالت نمود که بمیرد و گفت: «مردن از زنده ماندن برای من بهتر است.» خدا به یُونُس جواب داد: «آیا صواب است که به جهت کدو غضبناک شوی؟» او گفت: «صواب است که تا به مرگ غضبناک شوم.»
خداوند گفت: «دل تو برای کدو بسوخت که برای آن زحمت نکشیدی و آن را نمّو ندادی که در یک شب بوجود آمد و در یک شب ضایع گردید؛ و آیا دل من به جهت نینوا شهر بزرگ نسوزد که در آن بیشتر از صد و بیست هزار کس میباشند که در میان راست و چپ تشخیص نمیتوانند داد و نیز بهایم بسیار؟» (تا آیه ۱۱)
مقبره
آرامگاه احتمالی یونس در شهر موصل عراق در مسجدی به نام مسجد یونس نبی قرار داشت؛ که در ژوئیهٔ ۲۰۱۴ توسط داعش منفجر و به کامل ویران شد.[۳]
همچنین گفته میشود آرامگاه حضرت یونس در شهر زنوز در آذربایجان شرقی میباشد و نام شهر زنوز از نام یونس گرفته شده است، که یونوس تبدیل شده به یونوز یا زنوز.[نیازمند منبع]
منابع
• ویکیپدیای انگلیسی.
• قصههای قرآن
• قرآن: سوره یونس (۳۷:۱۳۹)
• عهد قدیم: کتاب یونُس نبی
• عاطف الزین، سمیح، داستان پیامبران علیهم السلام در قرآن، ترجمه علی چراغی، اول، تهران: ذکر، ۱۳۸۰، ISBN 9643071634
• کتاب مقدس عهد عتیق و عهد جدید، ترجمه فاضل خان همدانی، ویلیام گلن، هنری مرتن، تهران: اساطیر، ۱۳۷۹، ISBN 964-331-068-X
۱٫ پرش به بالا↑ «ذوالنون» (فارسی). لغتنامه دهخدا.
۲٫ پرش به بالا↑ ۸۷و۸۸انبیا-۱۳۹تا۱۴۸صافات-۴۸تا۵۰قلم-۱۸۶انعام-۹۸یونس
۳٫ پرش به بالا↑ Dana Ford and Mohammed Tawfeeq. “Extremists destroy Jonah’s tomb, officials say”. CNN, 25 July 2014. Retrieved 24 May 2015.