اگر پرسیدند
بگو رفته شالیزار
به چیدن ِ باد
یا اینکه رفته رو به موجها بایستد
با تخته سنگی در سینه
بگو مناجات تلخی دارد
با میوهی مچالهای بر شاخه
نمیدانم
بگو
گفته سرم گرم این خورشید ِ خونین است/ بر زاغهها
بگو که از هزار پرستو مهاجرتر است
نگراناش نباشید
به وقتاش باز خواهد گشت
شما پیغامتان را بگذارید و
بروید.
از کتاب تازه منتشر شده روزنامه فلزی
نشر سیب سرخ