نه… نه… تو زن به دنیا آمده بودی….
برای دوست داشتن و تسلیم شدن،…
برای آتش شدن در اجاقی ساده،…
و در همان اجاق خاکستر شدن…
اما تو آتش پاک خود را پراکندی….
در برابر توفان ها جرقه زدی
نه گرم کردی خانه ای و کاشانه ای را
آرام آرام سوختی و چه بیهوده سوختی.
و می دانی می آید، غروبی فرود می آید
و سرد می شود، تنها می شود
و خاکسترهای گرم زندگی سوخته ات
در زیر آسمان پراکنده خواهد شد…