داستان ۱۴ یک داستان جنگی نیست، اما داستان یک جنگ هست. جنگی که به خیال یا با فریب قدرتمردان در ابتدا بنا بود دوهفتهای تمام شود و چنانکه اخیراً از زبان کذاب یکی از دولتمردان ابرقدرت غرب شنیدیم، «مأموریت به پایان رسد». با این حال جنگ جهانی اول که در آن زمان جنگ بزرگ نامیده میشد، حدود چهارسال طول کشید و فاجعههای بسیاری به بار آورد.
داستان از روز آغاز جنگ جهانی اول شروع میشود. با این حال برای خواننده در ابتدا همهچیز مبهم است. نسبت آدمها را با هم نمیداند، نسبت خود را هم با شخصیتها نمیداند. خواندن این کتاب گونهای کشف و شاید مکاشفه است.
—————————————————————————————————————————————————
برشی از رمان:
آری، تیرباران شدن به دست خودیها بهجای دچار شدن به خفگی، زغال شدن و تجزیه شدن بر اثر گازهای شیمیایی دشمن، شعلهافکنها یا گلولههای توپ آنها: حق انتخاب برایت محفوظ بود. اما راه دیگری هم وجود داشت و آن عبارت بود از تیرباران کردن خود: شستِ پا را روی ماشه میگذاشتی و دهانهی توپ را به طرف دهانت نشانه میرفتی. این هم روشی بود در میان روشهای بیشمار موجود.