پرسیدم : مرغ ها همدیگرو چه طوری پیدار می کنن ؟ همه شون شبیه همن .
گفت : شایدنشونه هایی دارن ، ولی زوجشون رو موقع پرواز پیدا می کنن .
«بند ناف» مجموعه داستانی است از «سهیلا سجادی» است. نویسندهای با قلمی روان که با استفادهی درست و زیبا از کلمات، خواننده را در فضای خیالانگیز داستانهایش غرق میکند.
در داستان «بند ناف» میخوانیم: «تمام سطح خیابان چون استخر بزرگی پر آب بود، اما من به راحتی شنا میکردم؛ مثل راه رفتن روی سطح صاف. هوا که گرگومیش شد، صدای نفس کوتاهی شنیدم. حبابهای ریزودرشت روی آب شناور بودند و بعد از مکثی کوتاه متلاشی میشدند. دیدم ناگهان جسمی به داخل آب کشیده شد.
زیر آب رفتم. کیسهای بادکرده، با بند نافی به زمین وصل بود. دست و پای کودکی به بند گره خورده بود. کودک را از کیسه بیرون کشیدم. بندش را که باز کردم، از دستم سُر خورد و سرش به دیوار استخر خورد و شکست. قطرههای خون در آب شسته شدند. بغلش کردم و به سمت دیگرخیابان رفتم.»
این مجموعه شامل دوازده داستان می باشد . داستان های ساحل ، پرونده خصوصی ، کارواش ؛ نرگس و چنار ؛اسب های کوه آلپ ، ماهم گاهی فراموش میشدیم .نگهبان برج … از داستا نهای این مجموعه می باشد .
دریافت اینترنتی کتاب :
https://taaghche.ir/book/38180/%D8%A8%D9%86%D8%AF-%D9%86%D8%A7%D9%81