سینما را ترجیح میدهم گربهها را ترجیح میدهم درختانِ بلوطِ کنارِ رود وارتا را ترجیح میدهم. دیکنز را بر داستایوفسکی ترجیح میدهم. خودم را که آدمها را دوست دارد بر خودم که بشریت را دوست دار... ادامه متن
وقتی در جامعهای دروغگویی و لاپوشانی فضیلت شمرده میشود مثل این میماند که در ستون یک خانه بهجای تیرآهن و بتونهای سیمانی، کاغذ و پوشال قرار بدهیم. این همان ارثی است که بزرگان و درگذشتگان... ادامه متن
تو هم می روی از این جا به زیر آسمانِ دیگری از همین رنگ لب هایت را می بری و شکل موها و دور شانه ها را دیگر لذت دستکاری از من دریغ می کنی پشت این پنجره من و این کبوترانِ بی توجه مانده ایم و بی... ادامه متن
و چقدر دور بود میتوانستم بگریم مثل ماه که اسب را می بوسید و پلاک خانه ما سه بود قطار سر ساعت رسید و زانوی شلوار های ما پاره بود من صدای آنها را می شنیدم آسمان در حواس من رنگ باخت و منظره کوت... ادامه متن