بوبن نویسنده فرانسوی در گذشت ادامه متن
Jostojooye Ibn Rushd – bookhapdf-1 ادامه متن
به نام خداوند بخشنده مهربان گفتم اي جوان از كجا ميآيي؟ گفت: اي فرزند، اين خطاب به خطاست! من اولين فرزند آفرينشم، تو مرا جوان همي خواني؟! گفتم از چه سبب محاسنت سپيد نگشته است؟ گفت محاسن من سپ... ادامه متن
از حسین کُرد شبستری تا امیر ارسلان ادامه متن
همینگوی هنگام نوشتن می ایستد! این ازعادت های اولیه او بوده است. وی در ابتدا هر پروژه ای را با مداد می نویسد. اتاق با وجود همه بی نظمی هایی که در نگاه اول به چشم می آید… گفت وگوی پاریس... ادامه متن
آخرهای تابستان آن سال ما در خانه ای در یک دهکده زندگی می کردیم که در برابرش رودخانه و دشت و بعد کوه قرار داشت. در بستر رودخانه ریگ ها و پاره سنگها زیر ،آفتاب خشک و سفید بود. آب زلال بود و نر... ادامه متن
از آن دقیقه فریادهایی شروع شد که سه روز تمام پیوسته ادامه یافت و چنان وحشتناک که شنیدن آن از پشت دو در بسته ممکن بود از همان لحظه ای که به زنش جواب داد دانست که کارش تمام است و برگشتی برایش... ادامه متن
. برادر عزیزم، نامه شما رسید. خیلی خوشحال شدم. اگر از احوالات ما خواسته باشید سلامتی برقرار است و ملالی نیست جز دوری شما که آنهم امیدوارم بهزودی دیدارها تازه شود. باری، همه خوب و خوشاند و... ادامه متن
آنکه از همه کوچکتر است به دوربین زل زده است… حمله ی موشک را نمی فهمد … شاید هم نمی بیند صدایش ر ا هم دوست ندارد بشنود … شاید هم نمی شنود …. او در ذهنش دارد با دور... ادامه متن
خرید یک صندلی، یک میز، یک چراغ روی سقف سفید نقش برجسته یک تاج گل با دایره ای صاف در وسط آن دیده می شود که به چشمی از کاسه در آمده می ماند. حتما زمانی یک چلچراغ آنجا آویزان بوده است. هر چیزی... ادامه متن
از احساس گناه، از احساس وحشت، از سکوت، هر کس به طریق خود تلاش می کند رها شود. بعضی ها به سفر می روند. در اضطراب دیدار سرزمین های تازه و آدم های گوناگون، امید پشت سر گذاردن اوهام تیره و تار و... ادامه متن
فرانسوی ها به چشم ما ایرانی ها، چه درست و چه اشتباه، آدم های «سانتی مانتالی» هستند. تصورمان از یک جوان فرانسوی کسی است که «مïسیو» ورد زبانش است، برای خطاب کردن طرف مقابلش از ضمیر دوم شخص جمع... ادامه متن
شمسی عصار ترجمه: مجید روشنگر و وازریک درساهاکیان آلن روب گریه، از پیشاهنگان «رمان نو» در فرانسه است. دو کتاب اول او (the erasers(1953 (که با نام «پاککنها) توسط زنده یاد احمد میر علایی به ف... ادامه متن
سالها سال بعد، هنگامی که سرهنگ آئورلیانو بوئندیا در مقابل سربازانی که قرار بود تیربارانش کنند ایستاده بود، بعد از ظهر دوردستی را به یاد آورد که پدرش او را به کشف یخ برده بود. در آن زمان، دهک... ادامه متن
در گوشه ی دورتر زمین چمن، کنار برکه ی آب یا دریاچه ی کوچک مردابی، در باغچه ی سوسن «خود» مشغول کار است – وجین کردن، کوددادن، کندن گیاهان پژمرده برای پیداکردن جا برای کشت گیاهان تازه که... ادامه متن
«اگر خدا وجود داشت، یک کتابخانه بود» بزرگترین لذت شما چیست؟ داستان خواندن در شب. بعضی مواقع فکر می کنم شاید به عنوان کاتولیکی یاغی، هنوز صدایی در ذهنم مرا از خواندن داستان در طول رو... ادامه متن
من فقط مینشینم و مینویسم! کوتاه کوتاه هم مینویسم. اینطور بگویم که اول یک بخش را مینویسم، مثلا یک روایت را، و بعد بسطش میدهم، و اگر هم نشد ادامهاش بدهم، یک چیز دیگر مینویسم، و ب... ادامه متن
خوب، همهی بچهها را برای درخت کاری بیرون آورده بودیم… میدانید؟ چون متوجه بودیم که… این کار بخشی از آموزش بچه هاست، برای آن که، میدانید، اجزای ریشه را بشناسند. احساس مسئ... ادامه متن
جرالد پرینس میگوید: «ما همه کم و بیش میدانیم روایت را چگونه تعریف کنیم. ما میخواهیم بتوانیم روایت را از غیر روایت تشخیص دهیم، به عبارت دیگر قوانین خاصی را ایجاد کنیم در مورد این که چه چیز... ادامه متن