گلناز عصّاری
در سال ۱۹۰۷بود که دنیای علم از نادیده گرفتن روانکاوی دست برداشت، آن هم به واسطهی تعدادی روانپزشک سوئیسی که توجه همگان را به آثار فروید جلب کردند. دو سال بعد یعنی در ۱۹۰۹ با دعوت فروید و یونگ از سوی رئیس دانشگاه کلارک در آمریکا، سلسله سخنرانیهایی در دانشگاه برپا شد که به شکل امیدبخشی تأثیرگذار بود و از آن زمان روانکاوی در آمریکا با اقبال خوبی مواجه شد.
آنچه ظهور روانکاوی را میسر کرد فاصله گرفتن از خواب مصنوعی و انتخاب روش پالایشی برای رهانیدن بیمار از یک جریان عاطفی فروخورده بود، فروید با پی گرفتن روش پالایشی و کشفیات جدید به روانکاوی دست یافت. کمی بعد بود که روانکاوی نظر تمام پژوهشگران عرصهی ذهن را به خود جلب کرد. روش فروید همواره تلاشی محوری در تفسیر و به فهم درآوردن کنشهای زبانی آدمی در پیوندشان با بدن است. در این راستا متونی از فروید که عمدتاً متمرکز بر پیچوخمهای تحلیل و ظرایف تکنیکی بر درمان بالینیاند، اگرچه به ندرت حاوی اشارههای مستقیمی به فرهنگ و تمدن و هنراند، اما مفاهیمی دارد که میتواند مبنای نقد هنری و سیاسی باشند. مقالات بالینی فروید را باید ابزارهای مهم برای فهم مدرنیته هم دانست.
کتاب «کودکی را میزنند» که گزیدهای از مقالات بالینی زیگموند فروید است به تازگی از سوی انتشارات نی و با ترجمه و گردآوری مهدی حبیبزاده منتشر شده است. نام کتاب عنوان یکی از مقالات کتاب است. این مقالات بر مبنای نسخهی استاندارد مجموعهی آثار فروید ویراستهی جیمز استراچی صورت گرفته است. این مقالات را میتوان حاشیههایی بر برخی سمینارهای لکان دانست.
کتاب با مقدمهی جیمز استراچی آغاز میشود که تحلیلی بر مقالهی «غرایز و فراز و نشیبهای آنها» نخستین مقالهی کتاب است.
مقالهی «غرایز و فراز و نشیبهای آنها» که در سال ۱۹۱۵ نگارش شده به توضیح مفاهیم بنیادیِ قراردادی در روانشناسی میپردازد و در مرحلهی نخست نیز با بررسی مشخصههای اصلی غرایز یعنی ریشه داشتن در منابع تحریک درونیِ ارگانیسم و پیدایش آنها به صورت یک نیروی پایدار، به ماهیت اساسی آن پی برده شده. فروید در انتهای این مقاله اظهار میکند: «در مجموع میتوان گفت خصیصهی بنیادین فراز و نشیبهایی که غرایز از سر میگذراند، در تأثیرپذیری تکانههای غریزی از سه دوگانگی عمده دیده میشود، دوگانگیهایی که بر حیات روانی سیطره دارند: از میان این سه، میتوان دوگانگی فعالیت- انفعال را یک دوگانگی بیولوژیک دانست، دوگانگی ایگو- جهان بیرونی را یک دوگانگی واقعی دانست و بالاخره دوگانگی لذت- عدم لذت را یک دوگانگی اقتصادی تلقی کرد.» )ص۵۳(
مقالهی دوم کتاب با عنوان «صورتبندی دو اصل حاکم بر عملکرد ذهن» که در سال ۱۹۱۱ به قلم فروید نوشته شده دربارهی دو اصل لذت- عدملذت و اصل واقعیت صحبت میکند. ارتباط و تعامل این دو اصل بسیار پیچیده است و فروید معتقد است سرکوب شدن اصل لذت از سوی اصل واقعیت امری نیست که یکباره صورت گیرد، در واقع: «جایگزینی اصل لذت با اصل واقعیت به معنی از کار افتادن اصل لذت نیست، بلکه تنها مبین محافظت از آن است. از یک لذت موقتی که نتایج قطعیای دربرندارد چشمپوشی میشود، اما صرفاً به این منظور که در راستای این مسیر جدید، در زمانی بعدتر لذتی تضمین شده بهدست آید. تأثیر درونذهنی حاصل از این جایگزینی، آنچنان نیرومند است که در یک اسطوره دینیِ خاص بازتاب یافته است، آموزهی پاداشی که قرار است در جهان پس از مرگ به صرفنظر کردن از لذتهای زمینی تعلق گیرد.» (ص۶۳)
مقالهی بعدی «انحلال عقدهی ادیپ» است که در سال ۱۹۲۴ نوشته شده و به چرایی و چگونگی فروپاشی عقدهی ادیپ پرداخته است و به عقیدهی فروید میتواند از دو نگرش پدید آمده باشد، نخست تجربههای ناامیدیهای دردناک است که چنین اضمحلالی را به وجود میآورد یا اینکه عقدهی ادیپ الزاماً باید دچار فروپاشی شود، چون زمان آن فرارسیده است و با آغاز مرحله بعدی رشد محکوم به نابودی است و در این دو پدیده با دو دیدگاه تکامل فردی و تکامل نوعی مواجه هستیم.
مقالهی بعدی با عنوان «برخی مکانیسمهای نوروتیک در حسادت، پارانویا و همجنسخواهی» که در سال ۱۹۲۲ نگارش شد و به بررسی جداگانه موارد حسادت، پارانویا و همجنسخواهی پرداخته است.
فروید حسادتی را که از حالت عاطفی و بهنجار خود خارج شده را نیازمند روانکاوی میداند و به حسادت رقابتی یا بهنجار، حسادت فرافکنیشده و حسادت توهمی تقسیم میکند و این احساس را ترکیبی از اندوه، درد از دست دادن ابژه و زخم ناشی از نارسیسیم میداند.
در این مقاله فروید به دلایل شناخته شده موارد پارانویا را برای تحقیق و پژوهش روانکاوانه مناسب نمیداند، اما در این مطالعه به دو بیمار پارانویایی برخورده که او را به کشف چیزی کشانده: یکی از بیمارها مرد نسبتاً جوانی است با یک پارانویای کاملاً رشدیافتهی حسادت که ابژهی آن همسر وفادار و معصومش بود. بیمار دوم در دستهی پارانویای اذیت و آزار قرار داده نمیشد بلکه نوعی دوسویگی در رویکرد او با پدرش به چشم میخورد که میزان آن خارقالعاده بوده، او از طرفی یک شورشی مسلّم بود و از سوی دیگر مطیعترین پسر پدرش بود.
هرچند که مدتهاست همجنسخواهی دیگر در دستهی بیماریهای روانی وجود ندارد اما فروید معتقد است تشخیص عامل ارگانیک در همجنسخواهی ما را از لزوم مطالعهی فرآیندهای روانی مرتبط با خاستگاه آن معاف نمیکند. فرآیند تیپیکالی که در موارد بسیار تأیید شده این است که مرد جوانی پس از پایان دوران بلوغ که تا آن زمان شدیداً نسبت به مادرش دچار تثبیت بوده رویکردش تغییر میکند و شروع به انطباق هویت با مادرش میکند.
در مقالهی «گونهای خاص از انتخاب ابژه در مردان» با عنوان فرعی «مباحثی در باب روانشناسی عشق (۱)»که در سال ۱۹۱۰نوشته شده، فروید معتقد است در طول درمان فرصت بسیار مناسبی برای جمعآوری نشانههای رفتار عاشقانه در افراد نوروتیک است که میتوان مشابه آن را هم در افراد سالم دید که البته وقتی اطلاعات کافی جمعآوری شود میتوان این رفتارها را متمایز کرد. در این مقاله فروید به یکی از انواع انتخاب ابژه در مردان اشاره میکند، چراکه این نمونه با پارهای از «شرایط لازم برای عشق ورزی» متمایز میشود. نخستین پیششرط بسیار عجیب است و آن وجود یک شخصِ سوم دلآزرده است، یعنی شخصِ عاشق زن آزادی را به عنوان ابژه انتخاب نمیکند و پیششرط دوم که در پیوند با اولی است این است که زنی ابژه قرار میگیرد که وفاداری و قابل اعتماد بودنش محل تردید است نه زنی پاکدامن و در ادامهی مقاله به نوع رفتار مردان با این ابژهها پرداخته میشود.
در مقالهی «در باب گرایش فراگیر به تحقیر در عرصهی عشق» با عنوان فرعی «مباحثی در باب روانشناسی عشق (۲)» که در سال ۱۹۱۲ نوشته شده است. فروید اذعان میکند اگر از روانکاوی دربارهی مراجعینش سؤال شود پاسخ او با صرفنظر از اشکال متعدد اضطراب، ناتوانی جنسی روانی است. این اختلال غیرعادی مردانی با طبیعت لیبیدویی قوی را مبتلا میکند و خود را به شکل امتناع اندامهای جنسی از انجام عمل بروز میدهد، هرچند که اندامهای او سالم باشند.
در مقالهی «فتیشیسم» که در سال ۱۹۲۷ به نگارش درآمده فروید خود را در موقعیتی یافته که بتواند دربارهی چند مرد که انتخاب ابژهی خود را تحت تأثیر یک فتیش انجام میدادند، مطالعهی روانکاوانه کند. معمولاً این افراد تن به روانکاوی نمیدهند چرا که احساس میکنند یک ناهنجاری دارند. ولی در روانکاوی، فتیش به شکلِ یافتهای فرعی ظاهر میشود.
فروید معتقد است: «که در همهی موارد معنای فتیش با کارکرد آن در عمل یکی است. این مسئله چنان طبیعی بروز مییابد و به نظر من چنان ضروری است که باید در تمامی موارد فتیشخواهی، انتظار مواجه شدن با آن را داشته باشم. اکنون اگر اعلام کنم که فتیش جانشینی برای یک قضیب است قطعاً موجب تأسف و ناامیدی میشود، پس بیدرنگ این را هم اضافه میکنم که فتیش جانشینی برای هر قضیب تصادفیای نیست، بلکه جانشین یک قضیب کاملاً خاص و ویژه است که در ابتدای کودکی بیاندازه مهم بوده ولی بعدها از دست رفته است.» (ص۱۳۰)
مقالهی بعدی «کودکی را میزنند» با عنوان فرعی «دربارهی خاستگاه انحرافهای جنسی» است که در سال ۱۹۱۹نوشته شده، عنوان مقاله از نظر دستورزبانی ساختاری مجهول دارد: «کودکی در حال کتک خوردن است» این ساختار مجهول درست بر این فانتزی تأثیر میگذارد چراکه با تأکید بر مفعول، فاعل اجازهی بروز مستقیم نمییابد. در طول مقاله جرح و تعدیلهایی وجود دارد که شکل اصلی فانتزی را به این جمله که عنوان مقاله است منتهی میکند. به این اثر فروید بارها ارجاع داده شده و نگارش آن مربوط به زمانی است که آموزهی روانکاوی تحولات چشمگیری از سر میگذراند که فروید به مسائلی چون فانتزی، انحراف و مازوخیسم پرداخته و تحلیل مفصلی از ریشههای مازوخیسم داده و منبعی عمده در شناخت مفهوم فانتزی است. (برداشتی از پانوشت ص۱۳۹)
فروید در مقالهی «مسئلهی اقتصادی مازوخیسم» که در سال ۱۹۲۴ نگارش یافته اذعان میدارد گرایش مازوخیستی در زندگی غریزی انسان حقیقتاً میتواند چیز اسرارآمیزی باشد. با توجه به تناقضی که میان اصل لذت و مازوخیسم به نظر میرسد فروید ابتدا ارتباط اصل لذت را با دو گروه غرایز مرگ و غرایز زندگی اروتیک (لیبیدویی) مورد مطالعه قرار میدهد و بعد به بررسی مسئله مازوخیسم میپردازد و در ادامه مازوخیسم را در سه شکل مازوخیسم شهوتزا، مازوخیسم زنانه و مازوخیسم اخلاقی مطرح میکند.
آخرین مقاله با عنوان «نفی» در سال ۱۹۲۵ نگارش یافته که با تمام کوتاهیاش یکی از مهمترین و پرارجاعترین متون فروید است. فروید از مطالعه بر روی بیماران به این نتیجه میرسد که نفی یک راهِ شناخت امر سرکوب شده است، در واقع نفی به نوعی مبین رفع سرکوب است، هر چند به معنی امر سرکوب شده نیست و این کلیدیترین سخن متن است.
کتاب «کودکی را میزنند» در بهار ۱۳۹۷ از سوی انتشارات نی در ۲۱۶ صفحه و با تیراژ ۱۰۰۰ نسخه با قیمت ۱۸۰۰۰ تومان منتشر شده است.