با پاهای استخوانام در دهان سگ دویده..
با چشمهام جویده زیر دندان کرم..
– دو خیزران و دو نرگس…
یکی رقصان و یکی مست –
کو بلندم کنی از ریگ ریگ جان
بر رگ رگ بیابان بریده ؟
از بدنم دریده با درندهی باد
که میدود و
پنجهی گرگش تیز
فرو در لاشه میرود
چگونه بشناسیام حالا ؟
چگونه با نیمام سنگ و نیم علف
به یک پاره گوشت در صورتم برسم ؟
و دستهام که فرو ریخته اند و
ماران خوابیده بر گنج مرگند
چگونه وزن کنند سنگینِ خاک را ؟
از شکاف گشادهی لبها
چه آوازها نرویاندیم
وقتی مردگان چاله میکندند در گودِ گلو و
بذر کلمه برچیدند با ناخن
با قوت بازوانِ درخت
کمر راست کردیم و
ساقهی لاغرِ ساق شکستیم
به یاد بیاور مرا
در نطفهی تابستان ، بارور
در تموز سالی که الماس آفتاب بر گردنام بود و
نفس با پاکدامنیِ زمین میزدم
به یاد بیاور مرا و
نگین یشم درآور از پرتوِ نگاهم کمسو
نگین فرهود
از مجموعه تازه منتشر شده خطبهی خاک
نشر حکمت کلمه