مرداد: منم مِرداد. این است آن تاکی که هنوز میوههایش را نچیدهاند و خونش را ننوشیدهاند. مِرداد گرانبار است به خوشههایش. لیک خوشهچینان سرگرم تاکهای دگرند. خونِ وی به انتظارِ جام است. لیک ساقیان و میخوارگان مست از میِ دگرند.
ای مردانِ خیش و تیشه و داس! من متبرّک میگردانم خیش و تیشه و داسهاتان. شمایان تا کنون چه شخم زدهاید، نیز چه حفر کردهاید و چه چیز را هرس؟
آیا شورهزارانِ درونتان را شخم زدهاید؟ شورهزارانی که خاربنانی برآوردهاند و چونان بیشهای با علفهای هرز پیچاپیچ گشتهاند؛ علفهایی که همهی خزندگانِ پلشت و درندگان خونخوار در آن لانه کردهاند.
آیا ریشههای خبیث را برکَندهاید؟ ریشههایی که در ظلماتِ گناهان گرداگِردِ ریشههاتان تنیدهاند و ثمرههاتان را در غنچهها میکُشند.
آیا هرس کردید آن تنه و شاخههاتان را که بید و لشکر کِرمان تباه کردهاند؟
شمایان شخمزدن، وجین و هرسکردنِ تاکستان زمینیتان را نیک میدانید. امّا آن تاکِ غیر زمینی که شمایید؛ همچنان شورهزار است و به جدّ مغفول.
یارانِ من! باطل است هر آنچه که انجام میدهید اگر، پیش از تاک، به تاکنشان اهتمام نورزید!
ای دارندگان دستان زبر و زمخت، من زبری و زمختیِ دستانتان را متبرّک میگردانم!
.
پن:
کتابِ مِرداد، اثریست تمثیلی و نمادین دربارهی راهبی به نام مِرداد. کتاب مرداد، لحنی پیامبرانه دارد و یادآور لحن انجیل و عهد عتیق است. مرداد که ابرانسانِ این کتاب است، با لحن و بیانی پیامبرانه، موعظهها و آموزههای خویش را بر یارانِ خویش عرضه میدارد و از تجربههای روحی و زیستههای معنوی خود سخن میراند.
مرداد بهواقع آن انسانِ منتَظَریست که انسانها در گذر روزگاران، در درون و برون خویش میجستهاند. مرداد چون اکثر پیامبران، رسالت خویش را از کوه میآغازد و بر سنّتها و کلیشههایی که روحِ معنویّت را خشکاندهاند، میشورد و طرحی نو درمیاندازد.
در نگرهی نعیمه، جهان در تغییر و دگردیسی دائمیست، چراکه انسان و حواس وی در تغییری مستمر است. لیک در جهانِ متغیّر، قدرتیست که نه تغیّر مییابد وُ نه مبدّل میگردد؛ و آن قدرتیست که تغییر و تبدّل را ایجاد میکند. ازینروی، انسان در دگردیسی مدام است.