عزراییل گفت :
خداوند متعال به من فرمان داده که روح تو را بین آسمان چهارم و پنجم قبض کنم، به خدا عرض کردم:چگونه چنین چیزی ممکن است با این که بین آسمان چهارم و سوم، پانصد سال راه فاصله است، و بین آسمان سوم و دوم نیز همین مقدار. (و من اکنون در سایه عرش هستم و تا زمین فاصله فراوانی دارم و ادریس در زمین است، چگونه این راه طولانی را میپیماید و تا بالای آسمان چهارم میآید!!). آنگاه عزرائیل همان جا روح ادریس علیهالسلام را قبض کرد. این است سخن خداوند
ادریس به کثرت درس و تعلیم و نشر احکام و سنن الهی مشهود بود و بدین سبب وی را «ادریس » نامیدند.او نخستین کسی بود که به نوشتن پرداخت و در علم ستاره شناسی وحکمت نظر کرد. خداوند وی را از اسرار و چگونگی ترکیب فلک ونقطه اجتماع ستارگان آگاه ساخت و شمار سالها و دانش ریاضی وهیئت به او آموخت.
وقتی ادریس به پیامبری مبعوث شد، مردم به هفتاد و دو زبان سخن می گفتند و خدای متعال همه آن لغات را به وی تعلیم داد. او همچنین نخستین کسی بود که حرفه و هنر دوزندگی داشت و لباس می دوخت. قبل از وی مردم پوست برتن می کردند. ادریس خیاط بود و در مسجد سهله بدین کار اشتغال داشت.
آن پیامبر بزرگوار نخستین فرستاده خداوند بود که با اسلحه به جنگ دشمنان (فرزندان قابیل)رفت. یکی از فرزندان قابیل را به اسارت در آورد.
فرزندان ادریس
ادریس پیامبر فرزندان متعددی داشته که فقط نام «متوشلخ» و «ناخورا» و «حرقاسیل» در کتابها ذکر شده است.
زبان ادریس
ابن عباس می گوید: پنج تن از پیامبران به زبان سریانی(یونانی)سخن می گفتند:
۱- آدم(ع)
۲- شیث(ع)
۳- ادریس(ع)
۴- نوح(ع)
۵- ابراهیم(ع)
ادریس چندمین پیامبر است؟
مشهور این است که حضرت ادریس(ع)سومین پیامبر است و پس از آدم و شیث(ع)بدین مقام برگزیده شد. گروهی وی را دومین پیامبر می دانند و دسته ای نیز نوح راپیامبر دوم شمرده اند و ادریس را یکی از انبیاء بنی اسرائیل می دانند. ابن کثیر در پاسخ این گروه می گوید: این سخن گمانی بیش نیست.
گروهی نیز ادریس را یکی از علمای بنی اسرائیل دانسته اند. این سخن به وسیله بعضی از مفسیران رد شده است.
آیا الیاس همان ادریس است؟
ابن مسعود و ابن عباس چنان نقل کرده اند که الیاس همان ادریس است. البته این سخن صحیح نیست; زیرا طبق کتب تاریخی الیاس ازفرزندان نوح(ع)و ادریس جد پدر نوح است و این دو قابل جمع نمی نماید.
ولادت و دوران کودکی آن حضرت
اندیشمندان در مورد زادگاه و محل نشو و نماى آن حضرت اختلاف دارند، عده اى گفته اند: وى در مصر متولد شده و او را هرمس الهرامسه(۴) نامیدهاند و زادگاهش در <منف» (نام شهرى در مصر) است. و نیز گفته اند نام وى به زبان یونانى ارمیس بوده که معناى عربى آن هرمس و به زبان عبرى خنوخ و در عربى اخنوخ تلقى شده است و خداى – عزوجل – او را در قرآن که به زبان عربى آشکار نازل شده ادریس… خوانده است.
هرمس (ادریس) از مصر بیرون رفت و در زمین گردش کرد و سپس به آن سرزمین بازگشت، [سرانجام] خداوند او را در هشتادو دو سالگى به نزد خود بالا برد (از دنیا رفت)(۵).
دسته اى دیگر معتقدند که، ادریس(ع) در بابِل متولد و در همانجا بزرگ شد. وى در اوایل عمر خویش از علوم شیث بن آدم که جدّ اعلاى او بود بهره مىجست… و آنگاه که به حد کمال رسید، خداوند بدو نبوت و پیامبرى عنایت فرمود.
آن حضرت، مردمِ فاسد را از مخالفتِ با آیین حضرت آدم و شیث(ع) نهى مىکرد و [در این راستا] عدهاى اندک از او اطاعت کرده و بیشتر آنان با وى به مخالفت برخاستند،از این رو او و پیروانش از آن سامان بیرون رفته تا به مصر رسیدند.
ادریس(ع) و همراهانش در مصر اقامت گزیدند و مردم را به امر به معروف و نهى از منکر و اطاعت از خداى – عزّوجلّ – دعوت کرد، چنانکه گفته شده: وى مردم را به آیین الهى و یگانگى خدا و پرستش آفریدگار و رهایى مردم از عذاب آخرت به وسیله کردار شایسته در دنیا دعوت نمود و آنها را بر بىرغبتى به دنیا و رفتار عادلانه تشویق کرد و دستور داد تا آنگونه که وى مىگوید نماز به جاى آورند و دستور داد ایام مشخصى در هر ماه روزه بگیرند و آنها را به جهاد براى مبارزه با دشمنانِ دین و آیین خود تشویق و براى دستگیرى از مستمندان به آنان دستور پرداخت زکات را صادر فرمود.
جمله <الایمان بالله یورث الظفر؛ ایمان به خدا پیروزى را در پى دارد» برنگین انگشترى وى منقوش بود و بر کمربندى که هنگام نماز میت مىپوشید، این جمله نوشته شده بود: <السعید من نظر لنفسه و شفاعته عند ربه اعماله الصالحه؛ سعادتمند کسى است که در کارهاى خویش بیندیشد و کارهاى شایسته وى شفیع او نزد پروردگارش خواهد بود.»
داستانی عبرت انگیز
آورده اند: قوم حضرت ادریس(ع) بر او خیلی جفا کرد، تا اینکه خدا خطاب به ادریس فرمود اینان قدر پیامبر وحجت من را نمی دانند لذا تصمیم گرفته ام ، تورا از ایشان بگیرم و اینگونه غیبت چهل ساله ادریس آغاز گشته و قوم او دچار عذاب الهی گشتند.
چنان گرسنگی آنان را فرا گرفت که سنگ بر شکمشان می بستند ، پس از چهل سال فقهایی در میان ایشان ظاهر شدند و خطاب به مردم گفتند:
ادریس از میان ما رفت ولی خدای ادریس که هست، مگر ادریس از ما چه می خواست ؟ فقط یک جمله ”در محضر خدا معصیت نکنید”.
مردم پذیرفتند و از همان لحظه توبه نموده و گناهان خود را تر ک کردند به محض این تصمیم ، خداوند به ادریس فرمود:
برخیز که بندگانم لایق گشته اند و زمان ظهور تو فرا رسیده است ادریس خطاب به خداوند متعال عرضه داشت :خدایا اینان قوم فاسقی هستند و ممکن است توبه شان حقیقی نباشد.
به خاطر این ترک اولی و تعلل از سوی ادریس ، خدا ۳ روز گرسنگی به او چشاند همانگونه که قومش این رنج را تحمل کرده بودند و پس از آن ادریس دو باره در میان قوم خود ظاهر گشت و به ادامه ماموریت الهی خود پرداخت.
از جمله گفتار آن حضرت این است که فرمود:
– هرگز کسى نمىتواند خدا را بر نعمتهایش سپاس گوید، آن گونه که او نسبت به بندگانش عطا و بخشش فرموده است.
– خدا را با نیّت خالص بخوانید و روزه و نمازهاى خویش را نیز خالصانه به جا آورید.
– نسبت به دنیا دارىِ مردم حسد نورزید، زیرا بهره ورى آنان اندک است.
– کسى که از حد کفایتِ زندگى، قانع نباشد، هیچ چیز او را بى نیاز نمى کند.
– حیات و زندگىِ روح، در حکمت نهفته است.
منبع:asemoni.com
۲
قبض روح ادریس
آرزوی ادریس
فرشتهای از سوی خداوند نزد ادریس علیهالسلام آمد و او را به آمرزش گناهان و قبولی اعمالش مژده داد. ادریس بسیار خشنود شد و شکر خدای را به جای آورد، سپس آرزو کرد همیشه زنده بماند و به شکرگزاری خداوند بپردازد.
فرشته از او پرسید:«چه آرزویی داری؟»
ادریس گفت:«جز این آرزو ندارم که زنده بمانم و شکرگزاری خدا کنم، زیرا در این مدت دعا میکردم که اعمالم پذیرفته شود که پذیرفته شد، اینک بر آنم که خدا را به خاطر قبولی اعمالم شکر نمایم و این شکر ادامه یابد».
فرشته بال خود را گشود و ادریس را در برگرفت و او را به آسمانها برد. اینک ادریس زنده است و به شکر گزاری خداوند اشتغال دارد. [۳]
مطابق بعضی از روایات، ادریس علیهالسلام پس از مدتی که در آسمانها بود، عزرائیل روح او را در بین آسمان چهارم و پنجم قبض کرد، چنان که خاطر نشان میشود.
دعای ادریس در حق فرشته
امام صادق علیهالسلام فرمود:یکی از فرشتگان، مشمول غضب خداوند شد. خداوند بال و پرش را شکست و او را در جزیرهای انداخت. او سالها در آن جا در عذاب به سر میبرد تا وقتی که ادریس علیهالسلام به پیامبری رسید. او خود را به ادریس علیهالسلام رسانید و عرض کرد:«ای پیامبر خدا! دعا کن خداوند از من خشنود شود، و بال و پرم را سالم کند».
ادریس برای او دعا کرد،او خوب شد و تصمیم گرفت به طرف آسمانها صعود نماید امّا قبل از رفتن، نزد ادریس آمد و تشکر کرد و گفت:«آیا حاجتی داری که میخواهم احسان تو را جبران کنم».
ادریس گفت:«آری، دوست دارم مرا به آسمان ببری، تا با عزرائیل ملاقات کنم و با او انس گیرم، زیرا یاد او زندگی مرا تلخ کرده است.»
قبض روح ادریس در آسمانها
آن فرشته، ادریس علیهالسلام را بر روی بال خود گرفت و به سوی آسمانها برد تا به آسمان چهارم رسید، در آن جا عزرائیل را دید که از روی تعجب سرش را تکان میدهد.
ادریس به عزرائیل سلام کرد، و گفت:«چرا سرت را حرکت میدهی؟»
عزرائیل گفت:«خداوند متعال به من فرمان داده که روح تو را بین آسمان چهارم و پنجم قبض کنم، به خدا عرض کردم:چگونه چنین چیزی ممکن است با این که بین آسمان چهارم و سوم، پانصد سال راه فاصله است، و بین آسمان سوم و دوم نیز همین مقدار. (و من اکنون در سایه عرش هستم و تا زمین فاصله فراوانی دارم و ادریس در زمین است، چگونه این راه طولانی را میپیماید و تا بالای آسمان چهارم میآید!!). آنگاه عزرائیل همان جا روح ادریس علیهالسلام را قبض کرد. این است سخن خداوند (در آیه ۵۷ سوره مریم [۴] ) که میفرماید:
«وَ رَفَعْناهُ مَکاناً عَلِیا؛ و ما ادریس را به مقام بالایی ارتقاء دادیم. [۵] » [۶]
دیدار با پیامبر در شب معراج
پیامبر صلّیاللهعلیهوآله فرمود:در شب معراج ، مردی را در آسمان چهارم دیدم، از جبرئیل پرسیدم:«این مرد کیست؟» جبرئیل گفت:«این ادریس است که خداوند او را به مقام ارجمندی بالا آورده است». به ادریس سلام کردم و برای او طلب آمرزش نمودم، او نیز بر من سلام کرد و برایم طلب آمرزش نمود. [۷]
پانویس
۱. ↑ البیان فی تفسیر القرآن، طوسی، ج۷، ص۱۳۴، ابوجعفر، مترجم احمد قیصر، داراحیاء التراث العربی، بیروت.
۲. ↑ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۱، ص ۲۷۰، دارالکتب الاسلامیه، تهران.
۳. ↑ ارشاد القلوب دیلمی، ج۲، ص۳۲۶.
۴. ↑ مریم/ سوره ۱۹، آیه ۵۷.
۵. ↑ تفسیر نور الثقلین، ج۳، ص۳۵۰؛ تفسیر نور الثقلین، ج ۳، ص۳۴۹.
۶. ↑ تفسیر نور الثقلین، ج ۳، ص۳۴۹.
۷. ↑ تفسیر نور الثقلین، ج۳،