غیاب
دریا
حوض خالی می شود
جنگل
باغچۀ خزان کرده
و دنیا، خانه ای گرفته
که نشانیِ تو ندارد
سراغ از که بگیرم
از قاب ها می گریزی
در بطن ها محو می شوی
تنها،
نسیم کلامی از تو می پراکند
و پرنده ای دور
لحن تو را به منقار می کشد
غیابت
حفره ای ست
که مکان را پر می کند
که زمان را کند می کند
تنها سراغ،
حضور ناپیدای توست
که فضا را
به افق های تازه می کشاند
به آینه می آیم
سراغ
از تو
می یابم و
نمی یابم