با عنوان فرعی «مبهمهای کوتاهِ تاریکِ تلخ»، مجموعه داستانی است از مارسل بِئالو، نویسنده فرانسوی، که با ترجمه مسعود قارداشپور در نشر مشکی به چاپ رسیده است. بِئالو متولد ۱۹۰۸ و درگذشته به سال ۱۹۹۳ است. او نویسندهای است نامتعارف که پیش از این کتاب، کتاب دیگری از او به فارسی ترجمه و منتشر نشده بود. بئالو چنانکه در گفتار مترجم بر ترجمه فارسی «خاطرات تاریکی» آمده است، نویسندهای است که در آثارش سوررئالیسم و ادبیات فانتاستیک را به هم آمیخته و از این ترکیب، ادبیاتی شاعرانه بهدست داده است که در آن خواب و رؤیا با واقعیت به هم آمیختهاند و نوشتاری غریب و نامتعارف با طنزی عمیق را بهدست دادهاند. در گفتار مترجم، به نقل از مارسل اشنایدر که بِئالو را «بِئالوی شب» لقب داده بوده است، درباره خاستگاههای ادبیات بِئالو آمده است: «همانقدر که ادگار آلنپو، لوییس کارول، سوررئالیستها و کافکا در نگاه و سبک بِئالو نقش داشتهاند، زندگی روزمره تحت اشغال و جنگ هم در بهوجودآمدن این حد از حساسیت و آثاری با این رنگ و رویکرد مؤثر بوده است.» در این گفتار همچنین به نسبت بِئالو با صادق هدایت و شباهتهایی که بین آثار او و برخی آثار هدایت وجود دارد، و نیز به ستایش بِئالو از «بوف کور» هدایت اشاره شده است. در همین زمینه از قول مصطفی فرزانه آمده است: «هدایت آثار مارسل بِئالو را نخوانده بود، ولی بِئالو چند داستان سهقطرهخون و سایهروشن و سگ ولگرد را که به فرانسه ترجمه شده است، خوانده و بوف کور را شاهکار میداند.» کتاب، علاوه بر گفتار مترجم، با دو یادداشت دیگر نیز، یکی از ناشر فرانسوی این قصهها و دیگری از ژان-پییِر آندرهوُن همراه است. در بخشی دیگر از گفتار مترجم، به نقل از ژان پولان درباره حالوهوای نوشتههای بِئالو میخوانیم: «خواندن یک صفحه از کتابهای مارسل بِئالو مساوی است با پاگذاشتن به سرزمینی ناشناخته؛ سرزمینی که درعینحال جایی باید وجود داشته باشد، جایی بر فراز زمین یا در اعماق آن، سرزمینی ورای قطب، پس از دریاها، آنسوی آسمان یا پشت سرمان…» آنچه در ادامه میخوانید سطرهایی است از داستانی به نام «مخترع» از این کتاب: «تصمیم گرفته بودم کارهایم را فقط در یک راستا پیش ببرم. با خودم میگفتم اگر اینجا هم مخاطبی پیدا نکنم، جاهای دیگر مرا خواهند فهمید. دنیا بزرگ است و آدمها بسیارند! بعداً البته معلوم شد که، اولاً بهدلیل غیرقابلترجمهبودن تعدادی از فرمولها، و بعد هم ناسازگاری تحقیقات من با تحقیقات مشابهِ بعضی همکارانم، این گستره مخاطبان تنها به یک کشور، سپس به جمعی از افراد و در نهایت فقط به چند نفر محدود شده بود. بااینهمه، به تلاشم برای بهدستآوردن دل همین تعداد هواداران معدود ادامه دادم، هوادارانی که تقریباً پنجاه نفری میشدند و به نظر میرسید علاقهای به کار من دارند. البته علاقه که داشتند، منتها بیشترشان فقط زمانی کوتاه و بعد تغییر عقیده دادند، چون نتوانسته بودند به عمق مطلب پی ببرند. و حالا تعدادشان محدود شده بود به ده نفر و دقیقتر اگر بخواهم بگویم هشت نفر، زیرا یکیشان قبل از اینکه از نزدیک ببینمش دار فانی را وداع گفت و یکیدیگر هم به سرش زد و مجنون شد. از این هشت نفر مسلماً سودی حاصل نمیشد و شهرت و افتخاری هم درنمیآمد. اما قبل از اینکه بمیرم، حداقل دلم خوش بود که چندنفر کارشناس و خبره ارزش کار مرا فهمیدهاند…» ترجمه فارسی «خاطرات تاریکی» با طراحیهایی از ساعد مشکی به چاپ رسیده است.