ادبیات معاصر آلمان دارای نویسندگان بیشماری است که کمتر در ایران معرفی شدهاند. برخی از این نویسندگان از جایگاه قابل قبولی نیز در جهان ادبیات برخوردارند و خوشبختانه برخی از مترجمان زبان آلمانی به ترجمه آثار این نویسندگان کمتر شناختهشده مشغولند. یکی از این مترجمان مهشید میرمعزی است. میر معزی به دلایل سفرهای متعدد و ارتباط مستقیمی که با ادبیات کشور آلمان دارد به خوبی ادبیات معاصر این کشور را میشناسد. کریستوفر کلوبله از جمله نویسندگان جوان آلمانی است که توسط مهشید میرمعزی به خواننده ایرانی معرفی شده است. کلوبله چند سال قبل از انتشار کتابش به فارسی سفری به ایران داشته و در نشستهای ویژه شهرکتاب داستانخوانی کرده است. رمان «خاندان جاودان زالس» تنها اثری است که از این نویسنده با ترجمه میرمعزی در ایران منتشر شده است.
«خاندان جاودان زالس» با تصویری از شجرهنامه این خانواده آغاز میشود و بیشتر فصلهای کتاب به نام یک شخصیت از این خاندان نامگذاری شده است. هر کدام از این شخصیتها یک بخش از رمان را به صورت اول شخص روایت میکنند. در بخش «آولینه زالس» میخوانیم:
«از وقتی به خاطر داری زمانی که مامان نوشیده است، با این داستان تو را به تخت میبرد. نامهای به برادرت مینویسی. برایش تشریح میکنی که مامان همیشه مراقب است لحاف پشمی تمام جسمت را بپوشاند و وقتی تو را میبوسد و به تو میگوید متاسف است که باید بارها این داستان و بلافاصله اضافه میکند این داستان بد را برایت تعریف کند، بوی آبجو میدهد. می گوید نمیداند چگونه باید در مقابل فرد بیسایه در آن بیرون از تو محافظت کند…»
کریستوفر کلوبله و سعید فیروزآبادی
مهشید میرمعزی از نحوه آشناییاش با کریستوفر کلوبله و چگونگی انتخاب این رمان برای ترجمه میگوید: « کلوبله نویسنده بسیار جوانی است. در سال ۱۳۹۳ در شهرکتاب بهشتی برنامه کتابخوانی برگزار شد و کلوبله که مهمان آن جلسه بود بخشهایی از کتابش به نام «اکثر اوقات خیلی سریع» را خواند و وقتی متن آلمانی آن بخشها را خواندم دیدم که این نویسنده جوان چه نثر خوبی دارد. کلوبله کتاب خود را به من هدیه داد و گفت که بسیار علاقهمند است که این کتاب به فارسی ترجمه شود. من بعد از خواندن کتاب به کلوبله گفتم که این کتاب در ایران مجوز نمیگیرد.
مدتی بعد کلوبله فایل یکی از رمانهایی را که هشت ماه بعد قرار بود در آلمان منتشر شود را برای من فرستاد و من بسیار به ترجمه آن علاقهمند شدم. کلوبله بارها عنوان کرده بود که بسیار دوست دارد از آثارش به فارسی ترجمه شود. درست است که کلوبله سفری به ایران داشته اما تا به حال کتابی از او به فارسی ترجمه نشده بود. من این کتاب را برای ترجمه به آقای هاشمی نژاد پیشنهاد دادم و کار ترجمه را شروع کردم. من خیلی دوست داشتم ترجمه این کتاب با انتشارش در آلمان همزمانی داشته باشد که متاسفانه کار ترجمه کمی طول کشید اما نهایتا با کیفیت ویراستاری و طرح جلد بسیار خوبی از جواد آتشباری منتشر شد. بعد از انتشار آن هم با کلوبله مصاحبهای کردم که با ترجمه خودم در روزنامه چاپ شد.»
موضوع و سوژهای که کلوبله در این رمان به آن می پردازد بسیار نو و تا حدی غافلگیرکننده است. «خاندان جاودان زالس» رمانی درباره سایههاست. در بخشی از این رمان میخوانیم:
« وقتی ارثیه لولا را میدیدیم، پدرم بدون اینکه کسی متعجب شود اعلام کرد چیزی از آن وسایل را نمیخواهد و همه را به خواهرش میسپارد. از جمله نیمتنه چوبی حضرت مریم، پوستر پارهشده نمایشگاه دالی در مونیخ…و همچنین نقاشی رنگ و روغن اثر هنرمندی ناشناس؛ چادری در نزدیکی مزرعه سیبزمینی که سه سرباز از آن خارج میشدند. چیزی در آن تابلو وجود داشت. وقتی دقیقتر نگاه کردم، دیدم سرباز درشتاندام سایه ندارد.»
میرمعزی درباره دلیل انتخاب این اثر برای ترجمه و همچنین سبک نویسندگی کلوبله میگوید:
« جذابیت این کتاب؛ «خاندان جاودان زالس» برای من در درجه اول این بود که این نویسنده از سایهها نوشته بود. من از این نویسنده تا به حال سه کتاب خواندهام که هیچ کدام به یکدیگر شبیه نیستند چون این نویسنده برای نوشتن رمانهایش بسیار سفر میکند. برای مثال در طی تماسهایم با کلوبله متوجه شدم که برای نوشتن چند سطر درباره فلوریدا که خیلی راحت میتوانست از گوگل و اینترنت اطلاعات لازم را بگیرد، ترجیح داده بود به آنجا سفر کند. هر کدام از آثار او تم مخصوص به خود را دارد و آنقدر نثر این نویسنده پخته است که فکر میکنی شصت سال دارد. نثر کلوبله بسیار غافلگیرکننده است و با ذهن خواننده بازی میکند.»
مهشید میرمعزی
ادبیات هر کشور ریشه در فرهنگ و تاریخ آن ملت دارد و رمانهای معاصر هر چقدر هم که از گذشته فاصله بگیرند همواره ارجاعاتی به بخش خاصی از تاریخ و فرهنگ خود دارند. در فرآیند ترجمه همواره اصطلاحات و اطلاعاتی وجود دارد که مترجم برای دقیق برگرداندن آنها به زبان مادری خود نیازمند تحقیق و بررسی است. میرمعزی در این باره معتقد است: « انتشار یک کتاب با خرید کپیرایت این خوبی را دارد که تو به عنوان یک مترجم با نویسندهات در تماس مستقیم هستی و برای ترجمه دقیق برخی اصطلاحاتی که در زبان فارسی معادل مناسبی ندارند، مشکلی وجود ندارد. برای برخی از اصطلاحاتی که معادل دقیقی وجود نداشت از پانویس در متن استفاده کردم و همچنین معتقدم ارتباط مستقیم با نویسنده به دقیق شدن ترجمه و رفع ابهاماتی که برای مترجم پیش میآید، میانجامد. همچنین من مطالعات بسیاری درباره جنگهای جهانی داشتهام و فیلم ها و مستندهای زیادی در این باره تماشا کرده و میکنم که همواره در ترجمه ادبیات این کشور به کمکم آمده است.»
رمان «خاندان جاودان زالس» بیش از هر چیز دیگری رمانی درباره خانواده و ارتباط افرادی است که نسبت خونی میانشان برقرار است. نثر کلوبله نثری دراماتیک است و پر از اوج و فرود. در یک سطر از عشق و امید میگوید و در سطر بعدی خواننده را با تلخترین واقعیات زندگی روبهرو میسازد:
« به آنها بگویید من دچار رویاهای دوران پیری نشدهام،انتظار تشویق و تعظیم هم ندارم، چون اینها توهمهایی هستند که از آنها دوری میکنم. ولی امیدوارم، بسیار امیدوارم که درک کنید من با آنها چندان تفاوت ندارم. نه خوبم نه زیاد بد و مثل همه بخشی از داستان خانوادگی هستم که هرگز نمیتوانم از آن فرار کنم…»
کلوبله در برلین و دهلی نو زندگی میکند. اولین رمان او با نام «در میان تکروها» در سال ۲۰۰۸ منتشر شد. در سال ۲۰۰۹ هم مجموعه داستانی باعنوان «وقتی در میزنند» از او به چاپ رسید. رمان دومش نیز با عنوان «معمولا خیلی سریع» در سال ۲۰۱۲ منتشر شد. این نویسنده جوان آلمانی در سال ۲۰۰۸ هم جایزه ادبی بنیاد یورگن پانتو را از آن خود کرد.
کلوبله در شان نزول رمان «خاندان جادوان زالس» مینویسد: نوشتن خاندان جاودان زالس برای من تجربه خاصی بود، چون به گمانم بخشهایی از آن، درست به این دلیل که کاملاً زاییده تخیلاتم هستند، آشکارا واقعیت را منعکس میکنند.
رمان «خاندان جاودان زالس» نوشته کریستوفر کلوبله با ترجمه مهشید میرمعزی در ۵۰۴ صفحه و ۱۱۰۰ نسخه به قیمت ۳۴۰۰۰ تومان در سال ۱۳۹۶ از سوی نشر افق منتشر شد.
منبع » ایبنا