من سوگوار نیستم، رنج میکشم
غزاله صدرمنوچهری
ناگهان دیگر میدانی که این چشمها از سوی نگاه خالی شدهاند. میدانی که این تن به تمناها و اصرارهای تو پاسخی نمیتواند بدهد. از این دانستن گریزی نیست. آن زمان است که رنج فقدان یگانه دارایی تو میشود. رولان بارت، مادرش را از دست میدهد. هنریت بینگر را که در بیستوسه سالگی بیوهی جنگ شد و بیش از شصت سال با رولان زندگی کرد. زنی که همه چیز بارت بود. هنوز آخرین کلام مادر، رولان من! رولان من! در گوش این پسر مهرپرورده طنینانداز است که نگارش یادداشتها را آغاز میکند. یادداشتهایی بر برگههای کوچک که برای چاپشدن نوشته نشدهاند، پس در آنها بارت گشوده به خواندهشدن، به حسشدن، به درکشدن است. مردی که میکوشد تصویر، صدا، عطر، حضور و سوگ فرّار مادر را ثبت کند، از تعبیر سوگواری بهمثابه بیماری برمیآشوبد. اکنون، رنج فقدان برای او مهمترین دارایی است. آن نقاط دردناک مدام عود میکنند، در طنین دور و تحریفشدهی صدای مادر که میگوید: «رولان من!، رولان من!»، «من اینجام»، «تو آنجا راحت نیستی». رولان در مییابد که این فقدان نیست، زخم است. ناپیوستگی سوگواری، دیالکتیکناپذیریاش، بیانناپذیریاش او را قربانی حضور ذهن میکند.
بارت همزمان با نگارش این یادداشتها، به فعالیتهای حرفهایاش ادامه میدهد. سخنرانیها و درسنامههایش را ترتیب میدهد و آثار مهم «اتاق روشن»، «سخن عاشق»، «رولان بارت نوشتهی رولان بارت» را مینویسد. از این رو، میتوان این یادداشتهای دروننگر را پشتصحنهای برای تمام این آثار دانست. میتوان «اتاق روشن» را بهخوبی درک کرد. بهویژه آن زمان که به تحلیل عکس باغ زمستانی، عکسی از کودکی مادرش، میپردازد.
خانوادهی بارت سی سال در انتشار این یادداشتهای پراکنده تردید کردند. آیا بارت این بهاشتراکناگذاشتنی را با ما در میان میگذاشت، اگر فرصت بیشتری داشت؟ نمیدانیم، اما چند سالی است به لطف برگردان فارسی محمدحسین واقف امکان ورقزدن یادداشتهای روی میز را یافتهایم.
چاپ سوم «خاطرات سوگواری» در شمارگان ۱۲۰۰، ۲۷۲ صفحه، قیمت ۱۵۰۰۰ تومان در انتشارات حرفه هنرمند منتشر شده است.