این قدر محکم ماس ماسک حشره کش را فشار داد که فنرش در رفت. اتاق پر از سم شد .
تلفن زنگ زد. همین طور که سرفه می کرد گوشی را گرفت.
مرد گفت: چرا صدات این جوری شده؟
زن خیس عرق ؛ نفس نفس می زد.
مرد فریاد زنان پرسید: حالت خوبه؟
به دیوار تکیه داد و گفت : آره .
گوشی را قطع کرد. رفت پشت پرده، چند تا پشه هم آنجا بودند، ماس ماسک را به هزار زحمت پیچاند و اسپری حشره کش را گرفت سمت پشه ها … سَم بود که فضار را پر میکرد و پشه های ریز که دست و پا می زدند و معلق می شدند .
به سرفه افتاده بود … پشت هم سرفه …سرفه … نگاهش به پشه ها بود ، هنوز چندتایی شان به نظر سرحال می آمدند .. سرش گیج رفت. دستش کورمال کورمال دنبال حشره کش می گشت .
صدایی که به شدت زمین خورد …دیگر هیچ چیز نمی دید.
باوجود اینکه پزشک قانونی علت مرگ زن را خودکشی اعلام کرد؛ شوهرش معتقد بود همسرش به خاطر حماقت و بزرگ دیدن پشه ها بیشتر از جثه شان، مُرده است.
One Comment
الهام
داستان زیبای فروپاشی یک زن همراه قضاوت شدن، بدون کلامی اضافه. بسیار عالی بود. ممنون