بوده که دیگر با هیچکس حتی با تن و اندام هات راحت نباشی! چند وقتی است سه، و به عبارتی چهار، اندام من به زبان دشمن حرف میزنند. در این روزها که آسمان گاهی پر است از ابرهای پنبه ای و صلح جو که روی آبی اش به نرمی قایق سواری میکنند و بعد به ناگاه چنان سیاه روی میشوند و اخم به چهره و کف به دهان می آورند و با سروصدا هرچه آب در خود ذخیره کرده بودند بر زمین می ریزند و مردم را بیخانهمان میکنند به که می توان دل بست و چطور میشود به اندامی از اندام ها اعتماد کرد! معقول هر وقت دنگم میگرفت دستی به نرمه بینی می کشیدم و دل سیر چشمی می مالیدم و روی دریای فکر سوار میشدم و تا اعماق می راندم. تعجب که می کردم انگشت بر دهن می ماندم و یا با لاله گوش، اندامی که به قولی جنین معکوس است، بازی میکردم. اما چه کنم که دستم با این اندام ها باید بیگانه شود چرا که دیگر دشمناند. به دستفرمان میدهم بیست ثانیه تمام زیرتا بالای خود را بشوید و از لابه لاها غافل نشود و انگشت های هر دست را به هم نزدیک و چون دهان غنچه کند و بر کف دست دیگر بمالد تا خوب خوب تمیز شوند. تا خیالم راحت می شود که دیگر درامانم دست، شاید هم فرمانروایش مغز، به ناگاه او را بهطرف یکی از این اندامهای دوست نما میکشاند.امان از دشمن خانگی، هرچه ترشی و مربای خانگی عطروطعم دارد این دشمن طعم زهرمار میدهد. ستون پنجم را که شنیده اید و لابد داستانش را هم میدانید. این کلمه از زمان جنگ داخلی اسپانیا باب شده است. یکی از ژنرالهای فرانکو در نامهای برای جمهوری خواهان مینویسد: «با چهارستون از چهار طرف شهر به مادرید میآییم و شما را شکست میدهیم. اگر از این چهارستون نمیترسید بدانید ستون پنجمی هم هست که در جمع شما برای ما فعالیت میکند. آنها شکست تان می دهند.» و همینطور هم شد و بالاخره فرانکوی ملعون با کمک ستون پنجمش توانست بر مادرید و اسپانیا مسلط شود و بکند هر چه را که کرد و میدانید. انگار این چهار اندام صورت من هم ستون پنجماند. این اندام ها مخاطب سخنرانی ها و مصاحبه های مطبوعاتی و رسانه ای وزیر بهداشت، سخنگوی دولت، رئیسجمهور و معاونین آنها هستند. این اندامها این روزها پرکارند و هرروز قصه ی تازهای براشان گفته میشود تا از وضع غیرعادی و آنچه مقامات بحران مینامند حوصله شان سر نرود که پوستپوست شوند، بنفش شوند، بلند شوند و کوتاه شوند. معقول، که هنوز ستون پنجم نشده بودند، زندگی به سامانی داشتند، آبی و شامپویی به آنها میخورد، آنهم از بالا، دوش را عرض میکنم، و همین کفایت شان بود و حالا دیگر شامپو، که هندی ها به آن کاپو، به معنی مالاندن، میگویند دیگر کارساز نیست و خدمت رسانان جدیدی دارند. این روزها فقط با واژه ضدعفونی سرکارشان میافتد، وجودشان انکار میشود و اغلب در اجتماعات با خجالت رویشان را با ماسک هایی با نامهای مختلف میپوشانند. دیگر از جلوه فروشی شان خبری نیست و نه روژی رنگ و لعاب تازه بهشان میدهد و نه وسمه و گوشوار و هیچ پیر سینگی. خدمت رسانهای جدید آمدهاند. تلویزیون میگوید چند خط جدید برای خدمترسانی ایجادشده و خدمت رسانهای خارجی هم گوشبهفرمانند. جای هیچ نگرانی نیست. بالاخره روزی این اندامها باید جهانی می شدند که شدند. جهانیشدن هم بد نیست. تا کی انزوا! تا کی ملی گرایی! حالا نهتنها این ستون پنجم ها پوشیده شده اند که جهانی هم شده اند. صدها آفرین به آنها. تا دیروز دعوا داشتیم چگونه عریانشان کنیم تا خوش بدرخشند و امروز میپوشانیم تا آفت نگیرند. هر جا میرویم جلوشان ماسماسکی میگذارند، شمارهاش را میخوانند و اگر یک شماره بیش باشد میگویند: «برود هلفدونی.» و یکی نیست بگوید تو این ۱۴ روز با کدام اندام ور برویم! نمیشود یکعمر با اسافل اعضا ور رفت و بهیکباره در عرض دو هفته اندامها را کتابخوان کرد که! اصلاً چطور است بعد از ۱۴ روز هم نهضت را ادامه بدهیم و اندامها را همچنان پوشیده نگهداریم و این دفعه قیف را از سر گشادش بزنیم و شعار بدهیم«مرگ بر بیاندام» یا«مرگ بر عریانی اندام» و اینجوری همه راضی میشوند و یکدفعه صدای مخالفانی که بر روی اندامها تمرکز کرده بودند خاموش میشود و شکل جدیدی برای مخالفت با اندامها بروز خواهد کرد.
راستش اگر شما فهمیدید من چه نوشتم برایم تعریف کنید. با این اندامهای پوشیده و سرفه ای، که باید پنهانش کرد، و صدای تودماغی، که باید رسا نمایشش داد، مگر میشود واضح و مبرهن نوشت! مزخرف مگر شاخ و دم دارم؟ من استاد مزخرف باف ام.
بهار خوش.

8 Comments
پروانه اسماعیل زاده
داستان اندامها در این دوران را خوب گفتید.ممنون
فقط می توانم بگویم سال ۹۸ بری دیگه برنگردی.
بهار خوش
فریبا حاجدایی
ممنون. محبت کردین. همه امیدواریم سالی مثل ۹۸ دیگر نداشته باشیم
علیرضا ذیحق
قصه ی زیبایی بود . لذت بردم . زنده باشی
فریبا حاجدایی
سپاس از عنایت شما.
رضا
دهان ، دماغ ، چشم و گوش …
خیلی پروریده نبود
فکر کنم نویسنده خواسته با کلمات بازی کند تا چیزی بافته شود و الا معنای این نگاشته در هم ریخته چه بود؟!
فریبا حاجدایی
شما بگویید، من گفتهها را گفتهام دوست عزیز.
شیوا
زیبا گفتی و تشبیه دهان و بینی به ستون پنجم و گفتن از دشمن خارجی و خانگی . وسواسی که هر فکری از تاریخ تا مزه ترشی و مربا به ذهنش می رسد. فکر در هم و برهم همه در این روزها …
فریبا حاجدایی
درود و سپاس