مری سلست زیبا مرده است…
همه می دانند…
وقتی او را یافتند…
هنوز فنجان های قهوه گرم بودند…
و بشقاب های غذا..
آماده ی مهمانان…
میزبانی اما در کار نبود…
مری زیبا مرده بود…
من او را از سال ها پیش می شناختم…
وقتی که زیبا بود و جوان تر
روحی سرکش
که جسمی زیبا را
آبستن بشکه های شراب کرده بود
وقتی در لنگرگاه های جهان
تمام کشتی ها
به بادبان های بلند سفیدش رشک می بردند
و عکاسان، غروب جهان را
با بادبان های او ثبت می کردند:
غروب جهان، گیسوانی شرابی رنگ بود
که بر پیراهنی سفید رها شده بود.
او را در میان آب ها
رها کرده اند
بی آن که کسی
از سرنوشت ملاحانش خبر داشته باشد.
مری سلست زیبا !
وقتی پیر شدی
بندرهای زیبای جهان پیر شدند
اکنون که مرده ای
بندرهای زیبای جهان نیز خواهند مرد
بی آن که کسی
از سرنوشت کارگرانشان خبر داشته باشد
▪️
خلیج بیسکای فروردین نود و پنج
* Mary Celeste