از حکایت حسن بصری و نورالسّناء تا امیر ارسلان ادامه متن
یادم باشه پام که رسید به شهری که بشه توش زندگی کرد برم برا خودم روغن براق سر بخرم. لباس شخصی که تنم باشه دیگه نمیشه موهای بلند و کثیف مو با کلاه بپوشونم اون پشت و پسلا من سه تا آدم بی... ادامه متن
عدل و داد از مسائل عمدهی شاهنامهی فردوسی بوده، در چشم انداز اخلاقی شاعر مقام والا دارد. فردوسی عدل را نه چون مفهوم تجریدی فلسفی، بلکه آرمان و آرزوی واقعی مردم میداند که در زندگی آدمیان هر... ادامه متن
باید خیلی سریع ابرها را توصیف کنم چراکه تنها ثانیهیی کافیست تا به شکلی دیگر بدل شوند هیچ نشان خاصی ندارند. هرگز حتا یک شکلِ ساده را هم دوبار به خود نمیگیرند حتا سایههاشان هم مثلِ قبل نیس... ادامه متن
-ساختار، نشانه و بازی در سخن علوم انسانی ادامه متن
خوانش ” بینا ـ متنی ” امیر ارسلان ادامه متن
در مونترِی مکزیک اتفاق افتاد، یک میدان، یک فواره، یک کافه. من کنار فواره ایستاده بودم تا در دفترچه ام چیزی بنویسم: «فواره بی آب، میدان خالی، کاغذ نقرهای رنگ در باد، صداهای آشفته شهر... ادامه متن
خارْپُشْت، پستانداری خاردار با جایگاهی ویژه در فرهنگ مردم ایران، از عهد باستان تا کنون. واژۀ امروزی خارپشت کاملاً با صورت پهلوی آن xār-pušt (نک : مکنزی، ۹۴؛ هرن، ۱۰۲) مطابقت دارد. در اوستا... ادامه متن
فراموش كردهام واژهاي را كه ميخواستم بيان كنم. با بالهاي بستهاش پرستوي كور بازميگردد به دالان سايهها، تا با سايهها بازي كند. آواز شبانه را گيجاگيج ميخوانَد. *** آواي پرندهاي را ن... ادامه متن