گرگ و میش غروب است. برفدانه های درشت آبدار به گرد فا نوسهایی که دمیپیش روشنشان کرده اند، با تأنی میچرخند وهمچون پوششی نازک و نرم، روی شیروانیها و پشت اسبها و بر شانهها و کلاههای ره... ادامه متن
درقحطی نیشابور، چهل شبانه روز گشتم…. نه در هیچ مکانی صدای اذانی بود و نه هیچ مسجدی گشاده … آنجا دانستم نام اعظم خداوند ، نان است … ادامه متن
Yek Rooze Ghashange Barani – bookhapdf ادامه متن
نام مرا بنویسید… پای تمام بیانیههایی… که لبخند و بوسه را… آزاد میخواهند پای بیانیههایی که نمیخواهند درختی قطع شود پرندهای بهراسد چهارپایهای بلغزد زیر پای کسی پای بیان... ادامه متن
درون توست اگر خلوتی و انجمنیست… برون ز خویش کجا میروی؟ … جهان، خالیست! … #بیدل_دهلوی ادامه متن
faghat manam ke…bookhapdf ادامه متن
به حرمتِ نان و نمکى که با هم خوردیم… نان را تو ببر… که راهت بلند است … و طاقتت کوتاه! نمک را بگذار برای من… میخواهم… این زخم… تا همیشه تازه بماند…... ادامه متن
دیر وقت شب بود و همه رفته بودند، و فقط یک پیر مرد در کافه باقی مانده بود، که یک گوشه، در سایه برگ هایی که زیر چراغ برق خیابان ایجاد می شد نشسته بود. هنگام روز خیابان گرد و خاکی بود، اما شب،... ادامه متن
دوستم مل مکگینیس، داشت حرف میزد. مل مکگینیس متخصص قلب است و همین است که گاهی این حق را به او میدهد. چهار نفری در خانهاش دور میز آشپزخانه نشسته بودیم و جین مینوشیدیم… آفتاب از پنج... ادامه متن
عنوان و فهرست رمان های معاصر ادامه متن
آزادی بشر درست چند ساعت بعد از تولد از او سلب می شود. از همان لحظه ای که برای ما اسمی می گذارند و ما را به خانواده ای نسبت می دهند دیگر فرار غیر ممکن می شود. قادر نیستیم زنجیر را پاره... ادامه متن
Kolbeye Aghaye Brown – bookhapdf ادامه متن